سفارش تبلیغ
صبا ویژن

/نامه ای به خورشید/

سلام خورشید فروزان و درخشان تاریخ!

ای کسی که صفات تمام انبیا در تو جمع شدند!

ای کسی که آسمان و زمین و جنیان و فرشتگان بر مصیبت عظمای تو خون گریستند!

سلام حسین جان!

گاه وقتی تکه های پازل کربلا را کنار هم می چینم و به تماشا می نشینم، نه در سوگ و اشک بلکه در بهت فرو می روم.

مات و مبهوت می شوم از رذالت و شقاوت آن طرفی ها و از عظمت و بزرگی تو و یارانت.

گوشه هایی از شقاوت ها و پستی هایشان را که می بینم، ناخودآگاه از خود می پرسم: آیا انسان می تواند اینقدر رذل شود که بر بدن دشمنش اسب بتازاند؟

یا وقتی که سنگی به پیشانیت زدند و تو پیراهنت را بالا کشیدی تا خون از پیشانی برداری، آن موجود پست چگونه توانست تیری سه شعبه به شکمت بزند؟

یا شمر چگونه توانست بر جایی بنشیند که محل بوسه ی رسول الله بود و بدتر چگونه توانست دوازده ضربه از پشت بر گردنت وارد کند و سر خون چکانت را بر خاک داغ کربلا روانه سازد؟

نقل است که وقتی شمر بر سینه ات نشسته بود، از او پرسیدی:«مگر نمی دانی من کیستم و مرا می کشی؟»

و آن ملعون پاسخ داد:«به خوبی تو را می شناسم. مادرت زهرا، پدرت علی مرتضی، جدت محمد مصطفی و انتقام گیرنده ی خون تو خداست. با این همه بی پروا تو را می کشم.»

تجسم رذالت این ملعونین برایم سخت است،

ولی وقتی میبنم که در جنگ خودمان هم بر روی شهدا با تانک رژه رفتند، اندکی این قضایا برایم قابل درک تر می شود.

حسین جان!

بعد از شهادتت و حمله به خیمه ها، شمر همه ی کودکان و زنان را زیر خیمه ای جمع کرد و دستور داد خیمه را آتش زدند.

صحنه های عاشورا در مختارنامه

گدازه های آتش روی لباس های دختران پیامبر می افتاد و لباس هایشان را به آتش می کشید.

دختران پیامبر در طول راه مجبور بودند برای حفظ پوششان چند نفری از یک چادر استفاده کنند.

مصیبت خواهرت کم از مصیبت تو نیست.

و چه زیبا گفت که:

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود 

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود



برچسب‌ها: نامه به ائمه | شمر | کربلا
[ پنج شنبه 92/8/23 ] [ 1:37 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/پاسخ به یک سوال مهم/

سوال: عریان کردن بدن و لخت شدن به هنگام سینه زنی و عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ لطفاً توضیح دهید.

پاسخ

آیت‌الله مکارم شیرازی: «احتیاط آن است که عزاداران حسینی لخت نشوند عریان نشوند؛ آیا فردی در مجلس ترحیم پدرش اگر لخت شود این جزء آداب عزاداری است؟! برادران بر لخت شدن اصرار نداشته باشند. اما برای عزاداری می‌توان مقداری از سینه را باز گذاشت. سابقا پیراهن‌هایی بود که قسمتی از آن دکمه می‌شد و جلوی سینه را باز می‌کردند و لخت هم نمی‌شدند که بدن نما باشد. با این کار دشمنان هم نمی‌توانند سرزنش کنند.»


امام سید علی خامنه ای: حجت‌الاسلام فلاح زاده نماینده پاسخ به احکام مقام معظم رهبری در جواب به این استفتاء گفت: «به نظر حضرت آقا در مجالس عزاداری هرکاری که سبب شود دشمنان از این کار ما علیه مکتب تشیع یا شیعیان سوء استفاده کنند و سبب تفرقه بین مسلمانان باشد، حرام است و باید پرهیز کرد.»

در همین رابطه بخوانید: http://sayberi174.persianblog.ir/post/1446

نظر شما چیست؟



برچسب‌ها: امام خامنه ای | کربلا | عزاداری
[ چهارشنبه 92/8/22 ] [ 3:25 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/نامه ای به ماه/

نمی دانم چرا دلم هوای تو کرده است...

هوای ماه را

هوای ماهی که در آب خورشید را دید...

عباس جان!

سخت است تصور جوانمردی ات،

ایثارت، 

شجاعتت، 

سخت است درک ولایت پذیری ات...

تو قدم به آب نهاده بودی بعد از بارها به میدان رفتن.

عباس

خنکی آب را با تمام وجودت را احساس میکردی بعد از ساعت ها تشنگی.

آب را در دستانت گرفتی و بالا آوردی،

اما ناگهان تصویر کسی را دیدی که در آن بحبوحه ی نبرد عرق شرم بر پیشانیت نشاند.

تو در آب خورشید را دیدی،

حسین را...

و به فکر فرو رفتی...

 

آب را پرتاب کردی و به خود گفتی:

عباس!

تو آب بنوشی و حسین تشنه باشد؟

هرگز!

وقتی مشک را پر میکردی،

شمر باز هم امان نامه ات را نشانت داد.

اما تو غرق در حسین بودی...

وقتی مشک را پر کردی، تمام هدفت این بود که مشک را به خیمه هایی برسانی که چند ساعت بعد در آتش می سوختند.

وقتی دست راستت را از آرنج قطع کرند و دست راستت بر زمین افتاد،

مشک را به دندان گرفتی

و

با دست چپت شمشیر را از دست قطع شده ات گرفتی و به نبرد پرداختی.

وقتی دست چپت نیز بر زمین پرتاب شد، 

لحظه ای درنگ نکردی و با حرکتی مشک را به گردنت آویختی.

و  دویدی تا مشک را به خیمه ها برسانی.

ناگاه تیری به چشمانت زدند.

بر زمین نشستی و تیر را بین دو زانویت نهادی تا آن را بیرون بکشی

ولی در همان لحظه عمودی آهنین بر سرت فرود آمد.

و تیری هم مشک پر آبت را درید.

آن لحظه بود که ناامید شده بودی از رساندن مشک به خیمه ها.

برای اولین بار حسینی را که فقط مولا و سرور صدا می کردی، برادر خواندی...

و فریاد کشیدی:

یا اخا! ادرک اخاک. ای برادر! برادرت را دریاب....

و حسین آمد

و چه لحظه ی وصف ناپذیری است اتصال نگاه ماه و خورشید...

نگاه



برچسب‌ها: کربلا | حضرت عباس
[ چهارشنبه 92/8/22 ] [ 1:43 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/شمر شناسی/

متاسفانه یکی از مشکلات ما این است که فقط برگ سفید دفتر عاشورا را می بینیم و به صفحات تیره و سیاه عاشورا توجه نمی کنیم.

شمریکی از بزرگترین افراد در صفحه ی سیاه عاشورا شمر بن ذی الجوشن است.

بیایید شمر را کمی بیشتر بشناسیم.

شمر از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین بود و از جانبازان امیرالمومنین.

کسی که در میدان نبرد تا پای شهادت پیش رفت.

شمر آدم کوچکی نیست.

اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند این ها مال شمر است، با آن ها گریه می کردید.

شمر کسی است که شانزده بار با پای پیاده از کوفه به سفر حج رفته است.

فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خورده و عربده می کشیده.

شمر و بسیاری دیگر که آن طرف بودند، پیشانی پینه بسته داشتند.

وقتی امام علی ابن عباس را برای اطلاع از وضع خوارج فرستاد، در برگشت، ابن عباس گفت:« مردانی را دیدم که ضجه هایشان در نیمه شب بلند بود. شب صدای تلاوت قرآنشان همه جا می پیچید. می توانستی قیچی به دست بگیری و زانوهای پینه بسته ی آنها را از فرط عبادت بچینی . حتی خط اشکی که ریخته بودند، روی گونه هایشان نقش بسته بود.»

این چنین افرادی با علی(ع) جنگیدند.

فکر نکنید آنهایی که با امام علی(ع) و امام حسین(ع) جنگیدند یا به کربلا آمدند، افرادی کافر و بدون وضو بودند.

در کربلا صدای تلاوت قرآن در آن طرف بلند بود و برخی از این افراد قهرمانان جنگهای امام علی بودند.

در تاریخ مسعودی آمده که در کربلا هر روز بیست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل "قربة الی الله" که حسین(ع) را بکشند و می گفتند:«غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.»

خب برگردیم به شمر.

ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر.

شمری که شانزده بار با پای پیاده به مکه رفت، جانباز امیر المومنین بود.

در واقع می خواهیم بدانیم چه شد که شمر، "شمر" شد.

شمر با سه ویژگی "شمر" شد:

(1) اولین خصوصیت شمر این بود که می گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.

هر کس می ایستد در حالت عادی اول، سر بالاست و بعد سینه و شکم. 

به نظرتان چه تعداد از آدم ها در دنیا به این شکل ایستاده اند؟

آیا بسیاری از آنها برعکس نایستاده اند؟

بسیاری از انسانها اولین مسئله شان شکم است و بعد از آن مغز، که برخی حتی به مغز هم نمی رسند.

اما شمر وارونه ایستاد. شکم برایش اول شد.

آقای جوادی آملی می گفت:«فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت، دیگر فرقی با هم ندارند. می خواهد چلوکباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است.

شمر نتوانست این دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.

(2) نکته ی دوم در شخصیت شمر این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچکس را نداشت و به همین خاطر به کربلا آمد.

شمر نزد عبیدالله بن زیاد نشسته بود که نامه ای از عمر سعد به ابن زیاد رسید.عمر بن سعد خواستار فیصله دادن به جنگ با امام بود و از ابن زیاد خواست تا اجازه دهد، امام به مکه یا مدینه برگردد.

 ابن زیاد گفت:«پیشنهاد خوبی است. این طور مسائل حل می شود.»

همانجا شمر محکم به پهلوی ابن زیاد زد و گفت:« الآن فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر سعد دارد سازش می کند در حالی که حسین در هفتاد کیلومتری ما اردو زده و به راحتی می توانیم او را در پنجه ی خود بگیریم. اگر برگردد، در مدینه قدرتی به هم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او درگیر شود.

ابن زیاد گفت:«خوب گفتی. خودت بلند شو و برو.»

شمر گفت:« من می روم اما اگر عمر سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟»

ابن زیاد گفت:« اگر این طور شد، این کار را بکن.»

شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید.

او یک روح شقاوت پیشه دارد.

(3) سومین خصوصیتی که شمر داشت، مسخره کردن دیگران بود و مدام دیگران را دست می انداخت.

در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به اباعبدالله زد.

این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین، شمر را ساخت.

شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه ی پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن امام حسین زد و بعد هم سر خون چکان امام را در دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.

برگرفته از کتاب روز دهم(2) - نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری (با اندکی تلخیص)



برچسب‌ها: کربلا | شمر | دکتر سنگری
[ شنبه 92/8/18 ] [ 7:49 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/کربلا.../

جملاتی از دکتر محمدرضا سنگری:

دکتر سنگری

کربلا موزه نیست، آموزه است...

کربلا تنها برای گریستن نیست، برای نگریستن هم هست...

کربلا تنها برای نالیدن نیست، برای بالیدن هم هست...

پ.ن: بهتون شدیدا توصیه میکنم تو این ایام سخنرانی های صوتی و کتاب های ارزشمند ایشون رو گیر بیارید و گوش بدید و بخونید،تا کربلا رو با عمق وجودتون درک کنید.

کتاب "ماه در آب" ایشون، بهترین کتابیه که تا الآن خوندم.



برچسب‌ها: کربلا | دکتر سنگری
[ پنج شنبه 92/8/16 ] [ 6:2 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/کربلای امروز.../

namazeashoora

دوستان عزیز میدونم که خیلیاتون تو ماه محرم این فکر میاد سراغتون که ای کاش ما بودیم و امام حسین رو یاری می کردیم. ای کاش بودیم و نمیذاشتیم جگر گوشه ی زهرا رو سر ببرند...

امام حسین شهید شد....پر کشید و با خون و عطش خودش همیشه ی تاریخ رو سیراب کرد...

ما باید ببینیم «حالا» وظیفمون چیه...

حالا باید چیکار کنیم تا کربلا تکرار نشه و امام زمانمون تنها نمونه...

بچه ها یادتون باشه که امام حسینی که اینقدر عاشقانه دوستش داریم،

قبل از این که بیاد، کسی رو فرستاد تا ببینه وفای عهد کوفی ها چقدره. و اون شخص مسلم بن عقیل بود...

امام مسلم رو فرستاد تا مردم رو برای حضورش آماده کنه.ولی کوفی ها مسلم رو تنها گذاشتند.

بچه ها...امام مسلم رو فرستاد تا ببینه مردم با فرستاده ش چیکار میکنن...

حالا یه سوال!

مسلم زمان ما کیه؟ کیه که از طرف امام زمان مسئولیت داره مارو برای ظهور امام زمان آماده کنه؟

کیه که اگه بهش پشت کنیم، به امام زمانمون پشت کردیم؟

بچه ها مسلم زمان ما همون کسیه که اگه بهش پشت کنیم، همون بلایی سر ما میاد که سر مردم بی بصیرت کوفه اومد. همون هایی که فرستاده ی امامشون رو تنها گذاشتند. همون هایی که زمان امام علی(ع)، امیرالمومنین رو تنها گذاشتند. بخاطر همینم هست که ما میگیم «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»

بچه ها. ما سنمون اونقدر قد نمیده که جنگ رو دیده باشیم.

یکی از دلایل اصلی شکست صدام در جنگ ایران و عراق، پیروی مردم ایران از مسلم زمانشون(امام بزرگوار) بود....

مردم گوش به فرمان امام بودند و تا پای جونشون از مسلم زمانشون حمایت کردن تا نشون بدن که اجازه نمیدن کربلا دوباره تکرار بشه...

حالا به نظر شما ما تونستیم راه شهدا رو ادامه بدیم؟؟ تا حالا تونستیم از مسلم زمانمون پیروی کنیم؟؟

بچه ها حواسمون باشه که با دست خودمون، ایمانمون و ایرانمون رو نفروشیم.....

labbaik ya emamm 



برچسب‌ها: کربلا | انقلاب | امام خامنه ای
[ پنج شنبه 92/8/16 ] [ 12:49 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/این غلط است...!/

 امام خامنه ایهیچ‌کس نباید این مجموعه‌ى مذاکره کنندگان  ما را با مجموعه‌ى شامل آمریکا - همان شش دولت، به‌اصطلاح پنج بعلاوه‌ى یک - سازش‌کار بداند؛ این غلط است؛ اینها مأموران دولت جمهورى اسلامى ایران هستند، اینها بچّه‌هاى خودمان هستند، بچّه‌هاى انقلابند؛  تضعیف یا توهین یا بعضى از تعبیراتى که گاهى شنیده میشود - که اینها سازش‌کارند، و مانند اینها - ؛ نه، این حرفها نیست.

این را هم توجّه داشته باشید،

این مذاکره‌اى که امروز دارد انجام میگیرد با شش کشور - که آمریکا هم جزو این شش کشور است - فقط در مورد مسائل هسته‌اى است و لاغیر. بنده هم اوّل امسال در مشهد مقدس در سخنرانى گفتم [که‌] مذاکره در موضوعات خاص اشکالى ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذن‌الله ضررى نمیکنیم.

پ.ن: دوستانی که مدام بو می کشید و میگید بوی سازش میاد،

هیچ بوی سازشی نمی آید.

سخنان رهبری فصل الخطابی بود بر همه ی جنجال ها.



برچسب‌ها: امام خامنه ای | حسن روحانی
[ پنج شنبه 92/8/16 ] [ 12:34 صبح ] [ سید حجت الله انوشه ]

/خودارضایی...!؟خودت قضاوت کن/

+18 (از سری مطالب خودارضایی)

خودارضایی

نمی ارزد....

چند ثانیه لذت به چند ساعت پشیمانی و توهین به خود نمی ارزد.

چند دقیقه شهوت به چند روز حسرت نمی ارزد...

چندساعت گشت زدن در سایت های مبتذل و تمام کردن ترافیک اینترنت به چند روز بی اینترنتی نمی ارزد.

هیچ کدام از اینها نمی ارزد که زیبایی و نشاط و جوانی و حافظه و ده ها چیز با ارزش دیگرت را فدای چند لحظه لذت زودگذر کنی...

خودت را پاک نگه دار برای خودت...

برای خدایت...

برای همسرت...

این لذت ها نمی ارزند که تو را شاد کنند...

تو ارزشت بالاتر از این هاست.

برای چیزهای ارزشمند تری خلق شده ای.

آفریده شده ای تا با این چشم های زیبا بجای تماشای تصاویر مبتذل،  کتاب بخوانی...

با این گوش ها بجای شنیدن رپ های سراسر انحراف،  موسیقی های آرام و صوت دلنشین دعای عهد را گوش کنی..

دست هایت برای انجام کارهای نیک به تو داده شده اند...

و براستی که همه ی این اعضا در روز قیامت به سخن خواهند آمد و خواهند گفت که با آنها چه کرده ای....

ارزش تو یک لحظه لذت نیست...

ارزشت یک دنیا لذت است....

خدا که راضی باشد، کافیست....

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی بازآ

پ.ن: میخواستم کمی صریح تر بنویسم. ولی گفتم شاید بعضیا دادشون دربیاد.

واسه همین به همین مقدار اکتفا کردم.


برچسب‌ها: مسائل جنسی | خودارضایی
[ یکشنبه 92/8/5 ] [ 5:6 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/چه غریبانه.../

[تصویر:  sit9Ykc_535.jpg]

چه غریبانه قدم میزدی آقا ..

میان رفیق هایی که رفتند...

و حالا تو مانده ای و نارفیق هایی که هریک سهمی در سپید کردن موهایت دارند...

رهبر

پ.ن: در یکی از پست های قبلی ام از یک صفت برای بهتر بیان شدن منظورم استفاده کردم.

متاسفانه اتفاقا این صفت نام یک سایت مبتذل جنسی از کار در آمد و همین الآن متوجه این موضوع و درستی یک از نظرات خوانندگان شدم.

بنده نه قصد دوپهلو حرف زدن داشتم و نه قصد تشویق شما به گناه.

یک تشابه لفظی بود.

پوزش میخواهم از آنهایی که متوجه این مسئله شدند.

مطلب موردنظر تصحیح شد.



برچسب‌ها: امام خامنه ای | انقلاب
[ جمعه 92/8/3 ] [ 8:21 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/سپاسی از پارسی بلاگ/

سلام.

راستش مدتی بود که میخواستم مطلبی بنویسم برای تشکر از پارسی بلاگ.

چه مدیران، چه دبیران، چه وبلاگ نویسان و کلا کسانی که دستی در پایداری این سرویس وبلاگ نویسی کارآمد دارند.

در کنار اندک نارسایی ها و کاستی هایی که در پارسی بلاگ وجود دارد ولی به نظرم یکی از بهترین سرویس های وبلاگ نویسی است.

دارا بودن بخش هایی مثل مجله پارسی نامه، پیام رسان اعضای پارسی بلاگ، صفحه ی شخصی شکیل و بسیار زیبا و ده ها امکانات منحصر به فردی که کار وبلاگ نویسی رو جذاب تر میکند.

بنده همین جا از همه ی دست اندرکاران این مجموعه تشکر میکنم و برایشان آرزوی پیروزی روزافزون دارم.



برچسب‌ها: حرف حساب
[ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 7:59 صبح ] [ سید حجت الله انوشه ]