ای روشنای شگفت همیشه شعله ور!
با تو، کدام جاده ی دور هراس خیز، روشن و پیمودنی نمی شود؟
حضور تو یعنی همراهی با همه ی خورشیدها، نشاندن همه ی ستاره ها بر پیشانی رفتن که تو مصباح هدایتی و بی تو هیچ جاده ای به فرجام خویش نمی رسد...
ای لنگرگاه دل های طوفان زده، امین و امان کشتی نشستگان!
با تو کدام طوفان، گستاخی برآشفتن آرامش دریانوردان دارد؟ کدام موج عصیانگر، حریم کشتی ها را خواهد شکست؟ با تو، ساحل همین نزدیکی است و ژرف ترین اقیانوس هول، پایاب و آرام و رام...
با تو گرداب ها ، بهانه ی رسیدن به مقصد می شوند و خیزاب ها تکیه گاه صبورلنگر انداختن در سواحل رستگاری، تو سفینه ی نجاتی و با تو، همه ی آب های سرکش فرمان می پذیرند و به ساحل می رسانند...
دل ربای از دل گره گشا!
قافله قافله دل می ربایی و گره گره قلب ها را می گشایی، همان گونه که چشم ها با تو عقده می گشایند و همه ی ابرها در سرزمین عطشناک تو می بارند...
چه محبوب و شیرین و شوربخش و هوش ربایی!
ای همه ی ما، همه ی ایمان، همه ی عشق، همه ی خدا. از آن روز که گره رگ های تشنه را گشودی و در قساوت تیغ، آیه آیه شکفتن خواندی و قطره قطره، دریا آفریدی تا به امروز، کدام دل روشن، شیفته ی تو نیست؟
ای محبوب قلب ها! خون در قلب ها به شوق تو می دود و راه پیچاپیچ سیاه رگ ها را به امید روشنایی زلال، طی می کند...
ای کربلای تو قلب بی تاب زمین!
تابش هرچه ستاره و خورشید به شوق زیارت زمین توست. قلب همه ی ستاره ها برای تو می تپد، نبض همه ی ستاره ها، نجوای آرام نام توست...
گفته اند هر که خدا را دوست بدارد، پرتوی از عشق تو را به آن می بخشد... دل، بی تو پاره سنگی است که آرامش سینه را برمی آشوبد و صخره ی عبوسی است که عرصه را بر سینه تنگ می کند...
بی تو هر که باشد، عاشقی نمی داند و شکوه شیفتگی را تجربه نمی کند...
کربلا- 23 آبانماه 1380 کنار حرم
برگرفته از کتاب سیب و عطش(نثر عاشورایی) نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری
برچسبها: حماسه ها |
شهدا |
امام مهدی(عج) |
کربلا |
شمر |
دکتر سنگری |
عزاداری |
حضرت عباس |
نامه به معصومین