/خدایا! تا انقلاب مهدی.../
خدایا! تا انقلاب مهدی،
از نهضت خمینی محافظت بفرما
خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار
دهه فجر گرامی باد...!
برچسبها: امام خامنه ای | امام خمینی | امام مهدی(عج) | انقلاب
خدایا! تا انقلاب مهدی،
از نهضت خمینی محافظت بفرما
خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار
دهه فجر گرامی باد...!
رجانیوز-امین فرجاللهی: فیلم 6 دقیقهای دیدهنشدهای از جلسه انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر در مجلس خبرگان سال 68 درفضای مجازی منتشر شد. پایان فیلم، لحظات رای گیری درباره رهبری آیتالله خامنهای است که مرحوم هاشمی رفسنجانی میگوید «آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنهای- تا رفراندوم البته، این موقته،دائمی نیست- تا اون موقع موافق هستند قیام بفرمایند.»
با انتشار این فیلم، شبههها بر موج بیاطلاعی نسل جوان سوار شد. اینکه ماجرای این فیلم دیده نشده چیست؟ ماجرای رهبری موقت و رفراندوم چیست؟ و اینکه آیا این فیلم، ناگفتهای را بر ملا کرده یا نه؟
ماجرا خیلی ساده است. امامخمینی اردیبهشت 68 در نامهای به آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت، دستور بازنگری برخی اصول قانون اساسی درباره 8 موضوع از جمله «رهبری» را صادر میکند. طبق قانون، اصول جدیدی تصویبشده در این شورا، باید به رفراندوم عمومی گذاشته شده و پس از آن به تایید رهبری برسد. شورای بازنگری قانون اساسی فعالیت خود را شروع میکند، اما یکماه بعد امام فوت میکند.
مجلس خبرگان برای تعیین رهبر جدید تشکیل میشود. یکی از بحثهای مطرح شده در این جلسه، این است که طبق قانون اساسی مصوب سال 58، «مرجعیت» یکی از شروط رهبری است. اما تعدادی از اعضای خبرگان که عضو شورای بازنگری هستند اعلام میکنند که در جریان بررسی مساله «رهبری» در بازنگری قانون اساسی، این مساله مورد بحث قرار گرفته و امام طی نامهای اعلام کردهاند مرجعیت را لازمه و شرط رهبری ندانسته و «اجتهاد» را کافی میدانند. متن دونامه پرسش و پاسخ مذکور توسط آیتالله امینی در مجلس خبرگان قرائت میشود.
بر اساس همین نظر امام، نام آیتالله خامنهای که از سال 62 با توجه به مجتهدبودن عضو خبرگان است به عنوان گزینه رهبری مطرح میشود. اما چون هنوز بازنگری قانون اساسی به پایان نرسیده، تصمیم میگیرند تا رفراندوم اصول بازنگریشده قانون اساسی، آیتالله خامنهای به عنوان رهبرموقت تعیین شود. و پس از رفراندوم، رایگیری مجدد با توجه به قانون جدید انجام شود. این، همان مسالهای است که در فیلم تازه منتشرشده توسط مرحوم هاشمی مطرح میشود.
برخلاف شبهات این روزها، این مساله آن زمان به هیچوجه مخفی نبوده و اعلام میشود. ابتدای مردادماه، همزمان با انتخابات ریاستجمهوری، اصلاح قانون اساسی نیز به رفراندوم گذاشته میشود و با بیش از 97درصد آراء توسط مردم تایید میشود. چند روز پس از انتخابات و رسمیت یافتن قانون جدید و حذف «مرجعیت» از شروط رهبری، خبرگان مجددا تشکیل جلسه میدهند و در رایگیری مجدد، رهبری آیتالله خامنهای با اکثریت قریب به اتفاق آراء به تصویب میرسد. صحبتهای آیت الله مشکینی در این باره 16 مردادماه تیتر روزنامههای کشور میشود.
بیشتر و کامل تر بخوانید: ماجرای فیلم جلسه تاریخی تعیین رهبر انقلاب
124هزار عدد کوچکی نیست، به همین تعداد فرستاده ی آسمانی بسوی زمین روانه شدند تا تعالیم روح بخش الهی را به انسان ها برسانند. این پیام رسانان، گاه با بی مهری ها و شقاوت های کم نظیری روبرو شدند ولی هرگز از آنچه به عهده شان گذاشته شده بود، سر باز نزدند.
برخی (حتی تا همین الآن خودمان!) می پندارند وظیفه ی انبیاء و در ادامه ائمه ی معصومین، این بوده که مقداری پندها و اندرزهای اخلاقی را از منبعی به نام وحی بیاموزند و آنها را به مردم منتقل کنند و اصلا آنها مسئولیتی به عنوان اداره ی جامعه نداشته اند...؛ هرچه به ذهن خود فشار می آورم، نمی دانم این افراد حکومتداری پیامبرانی چون حضرت داوود، سلیمان، یوسف و نظام اسلامی پیامبر اکرم و امام علی (علیهم افضل الصلوات) را چگونه توجیه می کنند!!
خب بر اساس حکمت و عدل خدا، اگر اقوام گذشته، نبی و رسول داشته اند، پس ما هم باید شخصی الهی چون آنان در دسترس داشته باشیم؛ پس کجاست؟
وقتی به نوشته ها و متون الهی مانند آیات و روایات مراجعه می کنیم، درمی یابیم که بعد از درگذشت حضرت محمد(ص)، شرایط اجتماعی و فرهنگی مردم به گونه ای بود که می توانستند بدون پیامبر و با حضور شخصی به عنوان امام، نیازهای همه جانبه ی خودشان را برطرف کنند.
امام همه ی مسئولیت ها و ویژگی های پیامبر را داشت بجز دریافت وحی؛ در واقع امام دیگر آیین جدیدی نمی آورد بلکه معارف زیبای اسلام را در همه ی ابعاد اجتماعی پیاده می کرد. این وظیفه ی امام بود. اما در واقعیت شرایط به شکلی دیگر رقم خورد به گونه ای که از مجموع دوازده امام، فقط امام علی و امام حسن مجتبی(ع) -آن هم برای مدت اندکی- موفق به تشکیل حکومت اسلامی شدند.
ائمه ی دیگر با توجه به وضعیت جامعه، روش های تبلیغ و مبارزه ی گوناگونی در پیش گرفتند؛ اما حرکت آنها در مجموع یک حرکت پشت سر هم و مستمر بود. با این حال همه ی یازده امام به دست کسانی که ادعای اسلام داشتند، به شهادت رسیدند... تا رسید به امام دوازدهم؛ خداوند متعال وقتی بی لیاقتی مسلمانان را در حفاظت و نگهداری از امام های زمانشان دید، نعمت ولایت و سرپرستی را از آنان سلب کرد و با این حرکت بی سابقه، به ما فهماند تا زمانی که شایستگی حضور امام معصوم در جامعه را پیدا نکنیم، مهدی موعود برنخواهد گشت...!
حال ما باید چه کنیم؟ فقط باید بنشینیم و عزا بگیریم که ای خدا اماممان را برگردان؟ نه... این کافی نیست.
همان طور که یکی از وظایف مسلمانان در زمان ائمه ی پیشین حفظ جان امام زمانشان بود، این وظیفه بر دوش ما نیز هست، منتها تجلی گاه این مسئولیت پس از ظهور خواهد بود. به قول استاد رائفی پور، تا زمانی که شیعه نتواند جان خودش را حفظ کند، جان امام زمان را هم نمی تواند حفظ کند.
حالا به من بگو ببینم؛ شیعه ای که حکومت و ارتش نداشته باشد، می تواند جان خودش را به خوبی حفظ کند؟
اصلا اکنون که امام زمان ما غایب است، وظیفه ی حکومت و ولایت اجتماعی امام مهدی(عج) به چه صورت است؟ آیا خداوند متعال در دوران ما گفته هرکس خواست حکومت اسلامی تشکیل دهد یا اصلا از اجرای احکام اسلامی در جامعه منصرف شده است؟
من جوابت را می دهم، بر اساس دلایل عقلی و روایی بسیار، در زمان غیبت امام مهدی(ع) شخصی با ویژگی های نزدیک به معصوم، به نیابت از او اداره ی جامعه را به عهده می گیرد و این حرکت در نهایت به ظهور منجی موعود ختم خواهد شد.
انقلابی که ما کردیم، تشکیل نظامی همچون حکومت های دیگر حاضر در جهان نبود، بلکه یک خیزش به سمت ظهور امام عصر بوده و هست. همانگونه که امام راحل و رهبر انقلاب و سایر علما و مراجع حقیقی، این انقلاب را نمونه ای اطمینان بخش برای تحقق وعده ی بزرگ الهی می دانند.
این انقلاب اسلامی ان شاء الله ما را به انقلاب مهدوی می رساند، منتها اگر دلمان را برای آن دوران باشکوه آماده کنیم.
بنابراین فکر نکنی منتظر بودن یعنی یک جا نشستن و صرفا دعا کردن،
انتظار یعنی ایجاد آمادگی در درونت، انتظار یعنی ترک گناه و آدم شدن...
سخنان مهم و کلیدی راهبر روشن نگر انقلاب اسلامی در دیدار نیروی هوایی ارتش:
دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی از روز اوّل شروع شدT هرچه توانستند انجام دادند؛ یعنی واقعا هیچ کاری که یک دولتی مثل آمریکا بتواند با یک ملّتی، با یک کشوری بکند از لحاظ نظامی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی، از لحاظ ارتباطات فرهنگی وجود ندارد که نکرده باشد./
دشمنیِ آنها با «انقلاب» بود و هست؛ دشمنیِ آنها با مردمی است که این انقلاب را پذیرفتهاند و قبول کردهاند. این غلط است که بعضی اینجور وانمود کنند که دشمنیِ آمریکا و رژیم مستکبر با اشخاص است - با امام دشمن بودند یا امروز با علی خامنهای دشمنند - اینجور نیست؛ دشمنیِ آنها با اصل این مفهوم است، با اصل این حرکت است، با اصل این جهتگیریِ توأم با ایستادگی و استقلالطلبی و عزّتطلبی است و با ملّتی که اینها را پذیرفته است و دارد عمل میکند؛ دشمنی با اینها است./
و این دشمنی، آن روز بوده است، امروز هم هست و ادامه دارد. ملّتی که پای این حرف ایستاد در طول این سالهای متمادی و مشکلات آن را تحمّل کرد، برایشان غیر قابل تحمل است. بعضی از سیاستمداران آمریکایی خطا کردند و در لفظ هم همین را گفتند؛ در این چند سال گذشته از دهنشان در رفت، تصریح کردند که با ملّت ایران دشمنند؛ با ملّت ایران مخالفند؛ امروز هم هر حرکتی از سوی آمریکاییها و همپیمانانشان و همراهانشان انجام میگیرد، برای به زانو درآوردن ملّت ایران است؛ برای تحقیر ملّت ایران است./
جملات فرمانده کل قوا پیرامون مسائل روز کشور
یک مسئول آمریکایی همین چند روز قبل از این میگوید که ایرانیها در قضایای هسته ای گیر افتادهاند خب، این خطای محاسباتی است؛ ایرانیها گیر نیفتادهاند، حالا شما در بیست ودوّم بهمن انشاءالله خواهید دید ملّت ایران چه خواهد کرد؛ آنوقت معلوم میشود که آیا دست ملّت ایران بسته است؟ مسئولین کشور انشاءالله با ابتکارات خودشان، با شجاعت خودشان نشان خواهند داد که دست ملّت ایران بسته نیست./
او تصوّر میکند که ایران را در سهکنج گیر انداخته! میگوید پشت ایرانیها به دیوار رسیده است! نه آقا، اشتباه میکنید! شما هستید که دچار مشکلید. همهی واقعیتهای منطقهی ما نشاندهندهی این است که آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در بیرون این منطقه شکست خورده است. آمریکا در سوریه شکست خورد، آمریکا در عراق شکست خورد، آمریکا در لبنان شکست خورد، آمریکا در قضیهی فلسطین شکست خورده است، آمریکا در غزّه شکست خورده است، آمریکا در تسلّط بر مسائل افغانستان و پاکستان شکست خورده است، در بین آن ملّتها منفور است؛ در خارج از این منطقه هم همینطور است؛ آمریکا در اوکراین شکست خورده است؛ شما هستید که دچار شکست شدید؛ سالهای متمادی است شکست پشتِ سرِ شکست!/
حالا آنها مسئله ی هسته ای را بهعنوان یک نمونهای در دست گرفتهاند و اینجور وانمود میکنند که جمهوری اسلامی در قضیهی هستهای درمانده است؛ قضیه اینجور نیست.
من همین جا این را بگویم: اوّلا بنده با توافقی که بتواند انجام بگیرد موافقم؛ البتّه توافق بد نه. آمریکاییها مکرّر تکرار میکنند و میگویند «ما معتقدیم که توافق نکردن، بهتر از توافق بد کردن است»؛ بله، ما هم همین عقیده را داریم؛ ما هم معتقدیم که توافق نکردن، بهتر است از توافق بد، توافقی که به ضرر منافع ملی است، توافقی که موجب تحقیر ملّت بزرگ و با عظمت ایران است.
ثانیا این را هم همه بدانند: مسئولین ما و هیئت مذاکره[ کنندهی] ما و دولت ما همهی تلاششان را دارند میکنند که حربهی تحریم را از دست دشمن خارج کنند.
تلاش آنها برای این است که حربهی تحریم را از دست این دشمن غدّار بیرون بیاورند. البتّه اگر توانستند چه بهتر [امّا ]اگر نتوانستند همه بدانند، هم دشمنان ما بدانند، هم دوستان ما در دنیا بدانند، در داخل راهکارهای فراوانی وجود دارد که حربهی دشمن را کند میکند. ما اگر همّت کنیم، ما اگر به داشتههای خودمان درست توجّه کنیم - که خب این روحیه بحمدالله هست - میتوان حربهی تحریم را کند کرد، ولو از دست دشمن نتوان خارج کرد./
یک نکتهی خوبی را هم رئیسجمهور محترم، چندی پیش برزبان آوردند و آن اینکه مذاکره معنایش این است که دو طرف سعی کنند به نقطهی مشترک برسند؛خب این معنایش این است که یکطرف نخواهد همهی آنچه را مورد علاقهی او و مورد توقّع اواست تحقّق پیدا کند. آمریکاییها اینجورند. آمریکاییها و چند کشور اروپایی - که مثل بچّه دنبال آمریکا در حرکتند- با پرتوقّعیِ تمام، حرفشان این است که همانچه آنها میخواهند، با همان خصوصیات که آنها میخواهند بایستی تحقّق پیدا کند؛ خب این غلط است، این راه مذاکره نیست. طرف ایرانی، برخی از کارهایی که میتوانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است./
کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعهی ماشینهای غنیسازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برههای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند میدانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانهی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کردهاند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاههای سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کردهاند. این همه کارهای بزرگ انجام دادهاند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛ طرف مقابل زیادهخواهی میکند، پررویی میکند، باجخواهی میکند./
خب مسئولین ما اگر چنانچه در این زمینهها ایستادگی نشان بدهند، حق با آنها است، کسی نباید آنها را ملامت بکند، باید ایستادگی به خرج بدهند و دارند به خرج میدهند، ایستادگی بهخرج میدهند. یعنی جمهوری اسلامی از آغاز و در مسائل گوناگون، با منطق حرکت کرد؛ ما در جنگ تحمیلی، منطق را مبنای کار خودمان قرار دادیم؛ در قبول قطعنامه، منطقی عمل کردیم؛ در قضایای گوناگونی که بعد از جنگ تا امروز وجود داشته است، همه جا بر اساس منطق و استدلال عمل کردیم؛ هیچ کجا جمهوری اسلامی بیمنطقی نشان نداده است؛ در این قضیه هم با منطق دارد حرکت میکند. منتها طرف مقابل منطق سرش نمیشود؛ طرف مقابل هم به بیمنطقیِ با تکیهی بر زور - خود آنها هم میگویند که ما توانستهایم ایران را وادار کنیم که دستگاههای هستهای را گسترش ندهد، فلان چیز را متوقّف کند، فلان چیز را تعطیل کند؛ راست میگویند، این کارها را جمهوری اسلامی بر طبق منطق مذاکرات انجام داده است - اقرار میکند؛ منتها زیادهخواهی میکنند. خب، ملّت ایران زیر بار زیادهخواهی و زورگویی نخواهد رفت./
ما با پیشرفت این کاری که مسئولین دولتی ما شروع کردهاند و تلاش هم دارند میکنند، موافقیم؛ به یک توافق خوب هم اگر برسد موافقیم. بنده هم موافقم، مطمئنّم که ملّت ایران هم آن توافقی را که در آن عزّت او محفوظ بماند، احترامش محفوظ بماند، منافعش حفظ بشود، مخالفتی ندارد، موافقت خواهد کرد؛ منتها باید این خصوصیات، بلاشک ملاحظه بشود؛ باید تکریم و حرمت ملّت ایران و مسئلهی اساسیِ مهمّی که عبارت است از پیشرفت ملّت ایران، محفوظ بشود و محفوظ بماند/
ملّت ایران عادت نکرده است که به زورگوییِ دشمنان گوش فرا بدهد و تسلیم زورگویی و باجخواهی بشود؛ آنطرف هرکه باشد، آمریکا باشد[یا دیگران]. یکروزی آمریکا و شوروی سابق، در مقابل جمهوری اسلامی دست به دست هم داده بودند و با همهی اختلافاتی که داشتند، زور میگفتند؛ جمهوری اسلامی زیر بار زور آنها نرفت، جمهوری اسلامی پیروز شد، جمهوری اسلامی موفّق شد؛ امروز هم همینجور خواهد بود. امروز هم ملّت ایران و نظام جمهوریاسلامی، زیر بار زور نخواهد رفت./
این حرفی هم که حالا انسان میشنود که میگویند که «در یک برههای دربارهی اصول کلّی توافق کنیم، بعد دربارهی جزئیات»، این را هم بنده نمیپسندم؛ این را من نمیپسندم. با تجربهای که از رفتارهای طرف مقابل داریم، احساس میکنم که این وسیلهای خواهد شد برای بهانهگیریهای پیدرپی برسر جزئیات. اگر توافق میکنند، جزئیات و کلّیات و همه را در یکجلسهی واحد تمام بکنند، امضا کنند. اینکه کّلیات را جداگانه توافق کنند، و بعد بر اساس آن کلّیات - که یکچیزهای مبهمی است، تفسیرپذیر است، تحلیلپذیر است - بروند سراغ جزئیات، نه، این منطقی نیست./
همهی آنچه هم قرارداد بسته میشود بین مسئولین ما و بین طرف مقابل، باید روشن، واضح، غیر قابل تفسیر و تأویل باشد. اینجور نباشد که طرف مقابل -تواند باز سر قضایای گوناگون، بهانهگیری کند؛ نه، همهی اینها برای این است که سلاح و حربهی تحریم از دست دشمن خارج بشود. اگر بتوانند این کار را بکنند خوب است. البتّه باید به معنای واقعی کلمه تحریم از دست دشمن خارج بشود، تحریم برداشته بشود؛ توافقِ به این صورت[ بشود]؛ والّا اگرچنانچه در این زمینه به توفیق نرسیدند، ملّت ایران و مسئولین و دولت محترم و دیگران، راههای فراوانی دارند و یقینا باید آن راهها را طی کنند برای اینکه بتوانند حربهی تحریم را بیاثر کنند و کُند کنند./
انشاءالله در بیستودوّم بهمن، ملّت ایران نشان خواهد داد که کسی که ملّت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربهی متقابل ملّت ایران مواجه خواهد شد. همهی ملّت ایران، همهی دلسوزان، در این جهت متّفقند که عزت ملی برای یک کشور، بسیار بسیار مهم است. اگر عزّت بود، امنیت هم خواهد آمد؛ اگر امنیت بود، پیشرفت هم عملی خواهد بود؛ والّا اگر یک ملّت تحقیر شد، همه چیز او به بازی گرفته خواهد شد؛ حتّی امنیت او، حتّی ثروت او، و همه چیز او. عزّت ملّی بایستی محفوظ بماند و مسئولین این را میدانند و ملّت ایران انشاءالله در بیستودوّم بهمن با حضور خود، با نشان دادن اقتدار خود، با نشان دادن عزم راسخ خود، انشاءالله دشمن را به زانو درخواهد آورد./
پیرامون یکی از لینک های گذشته ام در شبکه اجتماعی افسران، که آقای صادق شیرازی را کاذب شیرازی خوانده بودم، تصمیم گرفتم روشنگری هرچند مختصر ولی مفیدی پیرامون این شخص و فرقه ی ضاله اش در وبلاگ پاسدار و عاشق ولایت ارائه کنم.
در ابتدا از همه ی دوستانی که در مورد این شخص لینک یا نظر می گذارند، خواهش می کنم در مورد ایشان و جریان انحرافی اش تحقیق کنند. برای نمونه بنده پایگاه خبری تحلیلی فتن را معرفی کنم که حاوی مطالب بسیار آگاهی بخش پیرامون پیشینه و فعالیت های خاندان شیرازی هاست.
من خودم به شخصه آنقدر درباره ی این جریان و رهبرش تحقیق کرده ام که به جرئت می توانم بگویم نفاق و تضاد از سرتاسر تفکر این فرقه می بارد.
بله، درست است من هم قبول دارم که شخص صادق شیرازی از نظر فقهی و اجتهادی در سطح نسبتا بالایی قرار دارد. کلامش هم به دل می نشیند. اما هیچ یک از خصوصیات مذکور سبب تایید یک شخص نمی شود. بلکه اصل عملکرد و بازخورد رفتارهای این جریان است که به مواردی از آنها اشاره می کنم:
1-صادق شیرازی هیچگاه و در هیچ یک از سخنرانی های خود از نظام مقدس جمهوری اسلامی حمایت نکرده است و حتی برادر او در یک کلیپ رسمی با مقایسه ی امام خامنه ای با ابولهب و صدام نتیجه گرفت که (العیاذ بالله) خطر امام خامنه ای برای اسلام بیشتر از آن دو نفر است و علنا ایشان را لعن کرد! و حتی خود صادق شیرازی در یکی از سخنرانی های خود از اعدام منافقین در اوایل انقلاب ابراز نارضایتی کرد و گفت اسلام دستور نمی دهد که منافق را باید کشت!
2- مهم ترین خرده ای که بر این فرقه ی ضاله وارد است، فراهم آوردن فضای توهین به مقدسات اهل سنت توسط عوامل مزدور این گروه است که برگزاری مراسم جشن در روز درگذشت خلیفه ی دوم در انگلیس توسط یاسرالحبیب(شخص مورد تایید و حمایت صادق شیرازی) و همچنین انتشار کتاب شرم انگیز «عایشة الفاحشه» توسط شخص مذکور، کوچکترین نمونه های آن است که مخل وحدت اسلامی بوده و هست.
3- یکی دیگر از موارد سوال برانگیز درباره ی فعالیت این خاندان، موجب شدن فتاوای شخص صادق شیرازی برای وهن مذهب تشیع است که بارز ترین نمونه ی آن حکم به استحباب مؤکد قمه زنی(!) است. از آنجایی که متاسفانه مقلدین این مرجع کم نیستند، هر ساله با سخنرانی های آتشین مزدوران شیرازی افراد بیشتری برای خودزنی و قمه زدن به سمت خیابان ها لشکر می کشند و چهره ی زشت و ناروایی از تشیع به جهان می نمایانند.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
سر کلاس نشسته بودیم. چند نفر انگار ته کلاس جلسه گذاشته بودند. یکی شان انگشتش را به سمت عکس امام و رهبری دراز کرد و با اشاره به آقا گفت:«اصلا این یارو واسه این مملکت چیکار کرده؟ همه ی دنیا بخاطر همین یه نفر باهامون دشمن شده. هر روز دارن تحریممون میکنن و هر روز گرونی و تورم، مردم دیگه به نون شبشون هم محتاج شدن همش هم بخاطر خودخواهی های خامنه ایه.»
آن یکی گفت:«اصلا تو زمان شاه رو با الآن مقایسه کن. آمریکا جنگنده هایی که خودش نمی پروند رو به ایران داده بود، چقدر تو این منطقه عزت داشتیم، صدام عین نوکر شاه بود. حالا این خمینی اومد به قول خودشون انقلاب کرد، زارت صدام حمله کرد به ایران و این همه کشته و زخمی؛ این انقلاب جز ضرر هیچی واسه این مملکت نداشته.»
استاد که منتظر اتمام حرف بچه ها بود، از جایش بلند شد. چند قدمی جلو آمد و روبروی تابلو ایستاد. دستش را بالا برد و خواستار خاتمه ی بحث شد. حرف هایی زد که هیچکداممان باورمان نمی شد. قیافه اش خیلی امروزی و شیک بود و اصلا بهش نمی آمد که اهل این حرفها باشد.
گفت:«چون وقت کلاس کمه، یه چند جمله ای خدمتتون عرض میکنم. من کاری به خوبی و بدی این انقلاب، این حکومت یا حالا هرچی ندارم. ولی این آقا(اشاره به عکس رهبری) رو تا اونجایی که می شناسم، اهل این نیست که بخاطر میل و لذت خودش واسه مردم و حکومتش دشمن جمع کنه، آقا اصلا مگه ما مریضیم که کل دنیا رو با خودمون دشمن کنیم؟ اصلا یه سوال دیگه، مگه هر کشوری که چندتا ابرقدرت باهاش دشمن بودن، داره راه رو اشتباه میره؟(سکوت محض بر کلاس حکمفرما شده بود.) آمریکا اگه اراده کنه به هر کشوری بخواد حمله میکنه. مگه عراق نبود؟ مگه افغانستان نبود؟ چرا جرئت نمیکنه نگاه چپ به ایران بندازه؟ همش بخاطر وجود این آقاست(اشاره به عکس رهبری) الآن 20 و خورده ای ساله که ایشون شده رهبرما، تو این 20 و خورده ای سال کل مملکت توسط آمریکا محاصره شده، اینور از عراق، اونور از افغانستان و پاکستان. این آقا نذاشته یه جنگنده آمریکایی جرئت کنه تو آسمون ایران دیده بشه.
الآن هرچی شما امنیت دارید و به راحتی درس میخونید و با آزادی کامل به این حکومت اعتراض میکنید، مرهون وجود همین آقاست. زمون شاه که ایران مثل یکی از ایالت های امریکا بوده. روسای چند کشور بزرگ بلند میشن میان ایران و میرن تو یه ساختمونی، به شاه این مملکت که نماینده مردمه محل نمیذارن. آخرش شاه از رو ناچاری خودش بلند میشه میره دیدارشون که حتی یه نفرشون جلو پای شاه بلند نمیشه. الآن چی؟ کل اتفاقات منطقه و شاید بشه گفت جهان به نظر ایران بستگی داره. سازمان عدم تعهد که دوسوم کشورای دنیا داخلشن، رییسش ایرانه. اینا چیز کمیه؟
حالا شما گیر دادید به گرونی و تحریم، یه گربه رو بنداز تو قفس بهش بگو بهت گوشت میدم ولی اگه بری بیرون باید نون سفت بخوری، گربه اگه زبون داشت میگفت اگه آزاد باشم و نون سفت بخورم، شرف داره به این که تو قفس باشم و بهم گوشت بدی. حکایت ما هم همینه. بهمون میگن برید تو قفس تا بهتون گوشت بدیم این آقا که الان من میگم خداروشکر رهبرمونه میگه ما اگه آزاد باشیم و نون سفت بخوریم، شرف داره به این شما بهمون تو قفس گوشت بدید. پس با عقلتون مسائل رو تحلیل کنید نه با احساساتتون.»
بعضی سرهایشان را پایین انداخته بودند، بعضی هم هنوز به چهره ی استاد زل زده بودند. اما صدای زنگ این سکوت سنگین را شکست. انگار داشتند قند در دلم آب می کردند؛ فکر نمی کردم کسی با این تیپ و ظاهر اینقدر روشن فکر و واقع بین باشد...
خجسته عید سعید غدیر شادباش باد...!
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از روش های بسیار مفید و راهگشا برای شناخت و تشخیص حقانیت و بطلان یک جریان فکری یا یک شخص، بررسی نظرات افراد مورد وثوق و اطمینان در مورد آن است. در همین راستا نظرات برخی از علمای شاخص و طراز اول در مورد شخصیت و جایگاه نائب بر حق امام مهدی(عج) تقدیم نگاه زیبایتان می شود.
بنیان گذار نظام مقدس جمهوری اسلامی، امام خمینی(رحمة الله علیه):
1- امام خمینی(ره) خطاب به آیت الله خامنه ای در زمان ریاست جمهوری ایشان: هر موقعیکه شما به سفر میروید، من مضطرب هستم تا برگردید. خیلی سفر نروید!
2- جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری می کنید میدانم.
3- در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید.
4- یک نفر را مثل ایشان پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم.
5- از زبان احمد آقای خمینی : وقتی که داشت تلویزیون آقای کیم ایل سونگ را با آقای خامنه ای که در کره بودند نشان می داد دیدم امام دو زانو نشسته نزدیک تلویزیون و به تلویزیون خیره شده، دیدم برگشت گفت: بیا بشین. نشستم. گفت احمد آقا می بینی این عظمت را وقتیکه عصایش را برمی دارد و قدم برمی دارد، الحق که ایشان شایستگی رهبری دارد.
کوه معرفت و عرفان، آیت الله العظمی بهجت:
1- آیت الله صدیقی در مراسم احیای شب قدر در هیأت رزمندگان غرب تهران با ذکر خصوصیاتی ویژه از مقام معظم رهبری به ذکر خاطره ای از دیدار ایشان با مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره) پرداخت. وی گفت: در ابتدای کار مقام معظم رهبری نزد آیت الله بهجت رفته بودند و گفته بودند امام ویژگی هایی داشتند و فاصله من با امام خیلی زیاد است. بار سنگینی که بردوش امام بوده حال بر دوش من گذاشته شده است من چه کنم؟ مرحوم آیت الله بهجت(ره) پس از تأملی گفته بودند: شما با موازین آشنایید(اشاره به اجتهاد ایشان). اگر بر مبانی و موازینی که تشخیص می دهید به تشخیص شرعی خود عمل کنید "من" تضمین می کنم که اولیاء الهی تو را تنها نگذارند.
2- به نقل از حجت الاسلام صدیقی از زبان یکی از دوستان نزدیکشان که به حضور آقای بهجت رفت و آمد داشته اند:در یک جلسه ی دو سه نفری که خدمت آیتالله العظمی آقای بهجت بودیم یه کسی انتقاد گونهای را خواستند به رهبری خدمت آقای بهجت بازگو کنند. آقای بهجت به یک نگاه تندی به ایشان فرمودند: شما بهتر از ایشان سراغ دارید. من که بهتر از ایشان سراغ ندارم.
3-باز منقول است که آیت الله مصباح یزدی رابط بین آیت الله بهجت و حضرت آقا بودند. وقتی امام از دنیا رفتند، حاج آقای مصباح برای بیعت با آقا آمده بودند تهران و از آنجا هم آمدند مشهد. حاج آقا فرمودند که برای بیعت رفته بودم خدمت آقا ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحه ای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم و بعد شروع کرده بودند که حالا دیگر وظایف شما این است.
بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلیها از مردم و مسئولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون میدانم که ایشان اصلاً بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی نویسند وصحبت نمی کنند.
4- حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم : آیت الله خامنه ای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند . زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت . یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است ، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح . ایشان می گفت که آیت الله خامنه ای گاهی سحر می آمدند . در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند . خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند .
بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .
آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان؟ آیت الله بهجت فرمودند : " اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست " .
دریای علم و دانش، حضرت علامه حسن زاده ی آملی:
علامه را می شناسی؟ 7 سال شاگردی علامه طباطبائی را کرد و با اینکه علامه طباطبائی حق استادی بر گردنش داشت با این حال شاگردش را اینگونه توصیف می کند :" حسن زاده (آملی) را کسی نشناخت جز امام زمان(عج)". و در جای دیگر گفت:" راهی را که حسن زاده در پیش دارد خاک آن توتیای چشم طباطبائی"
عارف کامل است آنان که خوب میشناسندش تایید می کنند که در عرفان به چه مرتبه است. علامه است، بی تکلف، بی غرور، اینقدر اسیر علم است که خودش را درگیر بحثهای سخیف نمی کند. در دوران دفاع مقدس بین رزمنده ها حاضر می شد.
ارادت عجیبی هم به رهبری دارد تا جایی که مولا خطابش می کند، یک بار هم که رهبری به دیدارشان می رود و برخورد ایشان را می بیند ناراحت می شود و میگوید آقای حسن زاده این کار را نکنید که جواب می شنود:" اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی کردم!"
یک بار هم به مناسبت برگزاری کنگره بین المللی حضرت زهرا(س) صحیفه نور خود را تقدیم رهبری می کند و در نامه ای به رهبر انقلاب این چنین می نویسد:" این صحیفه نور موسوم به « فص حکمة فی کلمة فاطمیة» به مناسبت تاسیس نخستین کنگره تجلیل و تکریم از عصمة الله الکبری و ثمرة شجرة الیقین و احسن و منازل القرآن و بقیة النبوة و مشکوة الولایة و الامامة حضرت فاطمه بنت خاتم الانیباء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله که به فرمان همایون و خجسته رهبر عظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیت الله معظم خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- در ساری مازندران ایران برگزار می شود. با سلام و تحیت خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه و درود نوید جاوید، به حضور آن قائد ولی وفی و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» تقدیم می گردد، و عرض می شود« یا ایها العزیز جئنا ببضاعة مزجاة». دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد. ( المتمسک بذیل الولایة : حسن حسن زاده آملی 14/6/1376)
همچنین این عارف وارسته در جای دیگر فرمود: رهبر عظیمالشأنتان را دوست بدارید، عالمی، رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی، پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده، قدر این نعمت عظما را که خدا به شما عطا فرموده، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید، مبادا این جمعیت ما را، مبادا این کشور ما را، مبادا این کشور علوی را، این نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیامبر و آل پیامبر سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی حضرت آیتا… معظم خامنهای عزیز را مستدام بدار.
برای مشاهده ی ادامه ی نظرات علما و بزرگان، روی ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب...
برچسبها: امام خامنه ای | امام خمینی | امام مهدی(عج) | مراجع عظام تقلید | حرف حساب | شهید بهشتی | علامه حسن زاده | شهید مطهری
سلام امام خوبی ها. سلام ای برافرازنده ی علم اسلام در مقابل کفر. درود خداوند و رسولش بر تو باد که اسلام ناب محمدی را به نیکویی احیا کردی.
اماما! از بی رمقی واژه هایم در توصیفت بگذر چون که سخن گفتن و نامه نگاشتن برای مردی که انقلابش معجزه ی قرن است و روح پر فتوحش بعد از 25 سال هنوز هم دل ها را به سوی خود جذب می کند، کار چندان ساده ای نیست.
نمی دانم از کجا باید شروع کنم، حتی نمی دانم که چه بگویم! بهتر است از روزهای آسمانی و غم انگیز پر کشیدنت بسرایم. روزهایی که قلب همه ی انسانهای آزادی خواه جهان به درد آمد و از روزی که ناگاه شوکی عظیم بر دلهای مردمان این سرزمین فرود آمد. از طرفی در ماتم تو سوگوارانه می گریستیم و از طرفی نگران دستمایه ی بزرگت یعنی انقلابمان بودیم که می ترسیدیم شیرازه اش از هم بپاشد.
ولی به تو و آینده نگری ها و دوراندیشی هایت ایمان داشتیم. تو همانی بودی که دو ماه قبل از پر کشیدنت در نامه ای شیخ حسینعلی منتظری را از قائم مقامی رهبری عزل کردی و در این نامه جملاتی نوشتی که آتش به جانمان زد:«از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد.»
بعدها معلوم شد که تو چه نیک می دانستی چه زمانی به معبودت می رسی و از طرفی چه به موقع جلوی مشکلات سیاسی آینده ی کشور را با همین نامه گرفتی.
آری! تو می دانستی که سیدعلی می شود ناخدای باخدای کشتی انقلاب وگرنه با دلی آرام و قلبی مطمئن نمی رفتی.
اماما! در این 25 سال انقلابمان فراز و نشیب و ریزش و رویش زیاد داشته است ولی فرزند خلفت آنچنان ماهرانه این کشتی را هدایت کرده که هنوز که هنوز است، کشورمان لبریز از همان شور انقلابی است که در دل هایمان نهادی
او آنچنان کشتی انقلاب را از فتنه های عظیم و موج های سهمگین به سلامت بیرون آورده است که حتی دشمنان را به حیرت انداخته است چنانکه کاندولیزا رایس، وزیر سابق امور خارجه امریکا و از تئوریسینهای برجسته این کشور می گوید:«رهبر ایران میتواند نقشههایی را که بهترین ذهنها، با صرف بیشترین بودجهها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفتهاند، با یک سخنرانی یکساعته خنثی کند.»
این ها را گفتم که بدانی قطار انقلابت هنوز بر ریل های استوار اسلام در حال حرکت است.
در آخر هم یک تشکر ساده و صمیمی دارم:
اماما! ممنون که رهبر انقلابمان شدی!!!
می گفت :
ما نسل " غیرت روی خواهر " و " روشنفکری روی دوست دختریم "
نسل " کادوی یواشکی " ،
نسل " پول ماهانه vpn " ،
نسل " خوابیدن با sms " ،
نسل " درددل باغریبه مجازی " ،
نسل " جمله های کوروش و دکتر ... " ،
نسل " ترس ازمنکرات " ،
نسل " سوخته " ،
حال من برایت می گویم :
" ما " نسل " غیرتیم " روی " وطن " ، " ناموس " ، " دیــــن " ،
نسل " نمازشب یواشکی " ،
نسل " خوابیدن بانوای حسیـــــن " ،
نسل " درددل با بیبی " ،
نسل " جمله های آقــا و شهـــدا "،
نسل " ترس از خدا "،
مولا! نمی گذاریم نسلی را که تـــوصاحبش هستی نسل " سوخته " بنامند ،
" اینجا نسل غربتـــ بچه شیعه است "
اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.
بند اول فراز پایانی وصیت نامه امام (ره)