/رابطه ات با مردم خرابه...؟/
هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند،
خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
امام علی(علیه السلام)
برچسبها: نماز | قرآن
هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند،
خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
امام علی(علیه السلام)
ورق های کتاب تاریخ همچنان در حال سبقت گرفتن از یکدیگرند.
دنیا در حال گذر است، پیشرفت های علمی، تکنولوژی های خیره کننده و...
انگار بشر می خواهد بهشتی زمینی بسازد بر این کره ی خاکی، اما هرچه می اندیشم جای آرامشی درونی و زیبا را نمی یابم. در این دنیا به هرچه می رسم، فرجامش را بی پایان می بینم. لوکس ترین وسایل و شیک ترین لباس ها روزی کهنه می شوند، دلزدگی به بار می آورند!
همه شان برایم آسایش می آورند ولی آرامش نه!
دنیا را چگونه دریابم وقتی به من آرامش نمی دهد؟
لذت های فانی این دنیای گذرا مرا سیر نمی کند! من در پی همانم که از آن آمده ام!
در پی معبودی از جنس بی نهایت که هرچه چه قدر بخواهم و بخواهد، آرامم می کند...!
ببین بگذار رک و راست باهم حرف بزنیم ...
اگر دوست داری که بدبختی واقعی را در این دنیا تجربه کنی و جهنم حقیقی پس از مرگت را برای خودت مهیا کنی،
ساده ترین راهش همین است که در چاه تمام نشدنی این گناه جنسی بیشتر فرو بروی...
وقتی خودت عوارضش را می دانی، پیامدهایش را خوانده ای، عذاب جهنمش را شنیده ای، راستش را به من بگو :یک لذت کوتاه و گذرا ارزش این همه عذاب و کیفر دنیوی و اخروی را دارد...؟
البته حرف را که همه بلدند بزنند، مهم اراده و عمل است. تو اول باید سعی کنی راه زندگی خودت را درست بشناسی و تلاش کنی تا چیزهایی را که بابت این گناه کبیره از دست داده ای، دوباره در سطحی بالاتر به دست بیاوری. یکی شان نمازت است.
خوب می دانم که این عادت بی شرمانه ات، باعث کمرنگ شدن نماز و تأثیرش در زندگی ات شده.
البته بستگی دارد که تا چه مرحله ای در این مرداب فرو رفته باشی. برخی ها هستند که آنقدر روحشان از این گناه و پیش زمینه هایش کدر و آلوده شده است که حتی نمازشان را ترک کرده اند. اگر تا این مرحله ی نگران کننده پیش رفته ای، بگذار تا برایت بگویم، وقتی نمازت را ترک می کنی یا در خواندنش سهل انگاری می کنی، یعنی شده ای یک تیر خلاص؛ که بسوی هر زشتی و پلیدی می دود.
من به این آیه ی شریفه یقین دارم:«به راستی که نماز، انسان را از هر زشتی و پلیدی باز می دارد.» پس با نماز خاشعانه ات، هم سدِ گناه و فکرهای منحرفت را بشکن و هم به خدا نزدیک تر شو. چون اگر چنین نکنی، کم کم روحت می میرد و بعد هم خودت. در واقع خودارضایی جنسی تو را می کُشد.
یک توصیه هم در آخر برایت دارم، نماز خیلی در ترک این عادت و گناه یاری ات می کند، پس سعی کن ابتدا نمازت را درست کنی و طوری خودت را برای نماز آماده کن و نماز بخوان که واقعا از نمازت لذت ببری.
بعد از نماز هم نجوا و حرف های درگوشی با خدا و امام زمانت، یادت نرود...!
موفقیتت را نزدیک می بینم، البته اگر بخواهی!
خیلی آهسته صحبت می کرد. نمی دانم تُن صدایش آرام بود یا می خواست کسی صدایش را نشنود. قیافه اش خیلی امروزی بود؛ نه اصلا بالاتر از امروزی، با کمی اغماض می توانستی بگویی تیپش خفن است...!
بعد از کنفرانسی که در کلاس داده بودم، سراغم آمد. در حیاط دانشگاه پیدایم کرد و از پشت دستم را گرفت و گفت:«کارت دارم.» کنفرانسم درباره ی یکی از موضوعات فلسفی بود که آخرش را با چاشنی محرم خوانده بودم. ظاهرا چاشنی اش خیلی تند بود که این پسر همکلاسی را به جوش انداخته بود. در متن کوتاهم پس از کنفرانس، امام حسین را با امام زمان و مسلم بن عقیل را با ولی فقیه مقایسه کرده بودم. حدس می زدم که این متن ترکش های زیادی داشته باشد ولی خب ارزشش را داشت.
تصور کردم که قصد اعتراض به متنم را دارد ولی اصلا اینطور نبود و از دلنشینی نوشته ام تقدیر کرد. گفت خیلی وقت است که دوست دارد با کسی که مثل من صحبت کند ولی به دلایلی جور نشده.
می گفت:«من از دوران نوجوانی و جوانی هیچ شناختی از انقلاب و ولایت فقیه و این چیزها نداشتم. خانواده ام هم نسبتا مقید نبودند و خودم هم در فضای سالمی بزرگ نشدم. تا آنجا که یادم است نمازهایم را دست و پا شکسته خوانده ام ولی همیشه روزه هایم را گرفته ام.»
از چهره اش می توانستی حدس بزنی که روح لطیفی دارد، خودش هم همینطور ادامه داد:«خیلی احساساتی هستم. وقتی روضه ی حضرت عباس را می شنوم، اشک هایم تمامی ندارند.»
از او خواستم که سر اصل مطلب برود. کمی جابجا شد و گفت:«من همیشه از کودکی و نوجوانی فکر می کردم که مسبب همه ی بدبختی های من و خانواده ام، این حکومت و حاکمانش است. فکر میکردم علت تنگدستی پدرم در تهیه ی جهیزیه برای خواهرم بخاطر سرویس لوکس مبلمان اتاق خواب رهبر است. شاید خنده ات بگیرد ولی من در ذهنم از کسی که امروز به او عشق می ورزم، یک دیکتاتور خوشگذران ساخته بودم که فقط به فکر خودش و خانواده اش است.»
چشم هایم حالا تا حدی گرد شده بود. ولی او بی توجه به من ادامه می داد:«یک روز که بخاطر ارتکاب هزار باره ی یک گناه شنیع از همه ی بندهای زندگی بریده بودم، از خانه بیرون زدم. چشمم به بنری وسط میدان اصلی شهر افتاد. عکس رهبر بود با یک لبخند دلربا. همه چیز را فراموش کردم. شاید حدود پنج دقیقه به چهره اش خیره شده بودم. زیر تابلو نوشته بود:رهبرا مقدمت مبارک باد! به کرمانشاه خوش آمدی! انگار داشتم خواب می دیدم. من در یک لحظه عاشق لبخند کسی شدم و اکنون در آستانه ی وصل به او بودم.»
آن شب هر چقدر توانستم در اینترنت واژه های خامنه ای و مشتقاتش را سرج کردم. هر چه که درباره ی او بود خواندم. ستایش های دوست و دشمن، جمله های به یاد ماندنی آقا و... همه و همه را ذخیره کردم. یک گالری عکس از او دانلود کردم و تا صبح به عکس هایش خیره شدم. خیلی دلنشین بود و زیبا. از همه بیشتر تصاویر غبار روبی حرم امام رضا به دلم نشست.
فردا اول صبح بعد از نماز راهی مراسم استقبال شدم. چون صبح زود حرکت کرده بودم، وقتی آقا وارد مراسم استقبال شد، توانستم خودم را به نزدیکی ماشینش برسانم. یک لحظه دستم را به شیشه چسباندم در همان لحظه، آقا دستش را دقیقا روی دست من قرار داد. گرمای دستش را می توانستم حس کنم. تا کنون هیچ عشقی شیرین تر و دلچسب تر از عشق به آقا نداشته ام.
آمدم این ها را به امثال شما که ادعای ولایتمداری دارید، بگویم که هم قدر آقایمان را بدانید و هم او را به خوبی به دیگران معرفی کنید.»
احساس من در لحظه ی خداحافظی غیرقابل وصف بود...
فرق من با تو این است که من صورتم را با ریش های مرتب و زیبا آراسته می کنم و تو سعی داری صورتت را با زیر ابرو گرفتن آرایش کنی.
فرق من با تو این است که من وقتی پایم را در خیابان ها می گذارم، وقتی نامحرمی از مقابلم در حال حرکت است، سرم را پایین می اندازم چون آموخته ام باید به شخصیت ها نگریست نه به اشخاص. ولی تو انگار برنامه ی روزانه ات شده که هر روز روی موتور سیکلت در آن خیابان خاص(!) تک چرخ بزنی و ناموس دیگران را دید بزنی.
فرق من با تو این است که من منتظر اینم که رهبرم روزی سخنرانی داشته باشد و بتوانم جدیدترین عکس ها و صوت ها و فیلم های دیدارهایش را ببینم و در گالری رایانه ام ذخیره کنم، ولی تو منتظر آمدن جدیدترین آلبوم رپ و راک و خواننده ها ی زن خارجی و شاید سری جدید آکادمی موسیقی گوگوش هستی.
فرق من با تو این است که شلوار های لی من چسبان و تنگ و بدن نما نیست ولی گویی اگر یکی این ویژگی ها در شلواری موجود نباشد، تو آن را نمی خری.
فرق من با تو این است که من شب ها با صدای به طاها به یاسین علی فانی و دعای عهد و کلیپ های صوتی رهبرم و یک دور صلوات به نیت ظهور امامم به خواب می روم و تو با صدای شاهین نجفی و یاس و... به خواب می روی.
فرق من با تو این است که تو اوقات فراغتت را در فیسبوک و در سایت هایی که خودت می دانی می گذارانی ولی من اوقات فراغتم را با مطالعه ی کتاب و نوشتن مطلب در وبلاگم و وب گردی مفید پر می کنم.
فرق من با تو این است که من روزی پنج بار در خانه ی خدا را می کوبم ولی تو انگار برنامه ی روزانه ات شده که روزی چند بار.......
فرق من با تو این است که من وقتی پشت چراغ قرمز می رسم، پشت خط عابر پیاده ترمز می کنم ولی تو انگار با این همه ادای روشنفکری و حرفبافی در مورد اروپایی ها، هنوز آنقدر فرهنگ نداری که آشغالت را از ماشین بیرون نیندازی.
فرق من با تو این است که من معیارم برای رفاقت با دیگران کسی است که ایمانم را بیشتر میکند، ولی تو با کسی رفاقتت بیشتر می شود که باحال تر و پر ادا تر باشد.
آری برادرم! فرق های ما این هاست و شاید خیلی بیشتر از این ها باشد و همین فرق هاست که بهشت و جهنم ما را مشخص می کند.
پرچمدار قدرتمند انقلاب اسلامی ایران در خطبه های نماز عید سعید فطر:
امروز قضیهی اول جهان اسلام و شاید دنیای انسانیت مسئلهی غزه است./
سگ هاری و گرگ درندهای به انسانهای مظلوم حمله کرده است./
رئیسجمهور آمریکا فتوا صادرکرده که مقاومت باید خلع سلاح شود تاهمین مقدار ضربه که دربرابر این همه جنایت زده را هم نزند!/
برخلاف گفته آنان که حماس و جهاد را باید خلع سلاح کنیم،همه دنیا و بخصوص دنیای اسلام موظفند هرچه میتوانند به تجهیز ملت فلسطین کمک کنند./
ماه رمضان در عین این که انسان از خوردن و آشامیدن امتناع می کند، فرصت مناسبی برای خودسازی و ترک گناهان است. هم چنان که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برترین اعمال در ماه مبارک رمضان را «الوَرَع عَن مَحارم الله» یا به عبارت دیگر خودداری از انجام اعمال حرام و گناهان معرفی می کند.
بدیهی است که یکی از اعمال حرام زیان بار در دنیا و آخرت گناه خودارضایی است. از آنجا که در ماه رمضان نوعی خویشتنداری در انسان پدید می آید و در مجموع انسان کمتر مورد وسوسه قرار می گیرد، ماه رمضان فرصت بسیار مناسبی برای ترک این بیماری مضر است.
فضای معنوی فردی و اجتماعی حاکم بر جامعه نیز باعث اشتیاق کمتر انسان برای انجام گناه می گردد و با اعمال نیکویی چون انس با قرآن و نماز و ادعیه و بهره برداری از شب های پر فضیلت قدر می توان خود را از گناه دور و به خدا نزدیک کرد.
از طرف دیگر درست است که حالت خویشتنداری و فضای معنوی در ماه رمضان قوت محسوسی دارد ولی به طور کلی روزه داری در انسان نوعی خودداری از انجام گناه به خصوص خودارضایی ایجاد می کند. زیرا از آنجا که انجام خودارضایی باعث باطل شدن روزه و واجب شدن کفاره ی جمع در صورت روزه ی واجب می گردد، ماه مبارک رمضان بهترین فرصت و روزه داری بهترین عمل برای ترک خودارضایی است.
پس اگر مبتلا به گناه خودارضایی هستید، همان گونه که پیش از این توصیه کرده بودم، تمامی عوامل تحریک کننده برای انجام این گناه را ریشه کن کنید؛ این عوامل می توانند رایانه تان باشد یا ترافیک اینترنتتان یا حتی خاطره ای که یادآوری اش باعث ایجاد ذهنیت گناه در شما می شود.
ان شاء الله همگی ما سعی کنیم ماه مبارک رمضان و فرصت بی بدیل روزه داری را دریابیم و غنیمت بشمریم.
باید روی ماه رمضان رابوسید و گل نازنین وجودش رابویید.
باید شب وجود را بانور او روشن کرد و درمهتابی نورش راه های آسمان ها راپیدا کرد
باید با وضو وارد شهر خدا شد و باتمام وجود به خاکش سجده کرد.
شهر خداراباید مانند خانه ی خدا گرامی داشت و برای ورود به آن محرم شد.
شهر پرمهری که مهد معرفت است و ماه خوب رویان عالم...
آه ای امامان من! شما چقدر مظلومید!
که هنوز پس از 1400 سال یزیدیان حرامزاده از بارگاهتان هم می هراسند و نمی توانند عدالت علی، حماسه ی حسین، غیرت عباس، صفای کاظمین و عشق سامرا را تاب بیاورند
ذوالفقار حیدریم یکباره طوفان می کنیم
پایگاه کفر را با خاک یکسان می کنیم
خدشه ای وارد شود بر مرقد آل علی
کربلا را تا مدینه بیت الأحزان می کنیم
پ.ن: سردار قاسم سلیمانی خطاب به گروه داعش :اگر پایتان ، فقط پایتان به حرم مطهر سید الشهدا علیه السلام برسد با اجازه فرمانده کل قوا امام خامنه ای کربلایی دیگر به پا خواهیم کرد و همراه با سربازان امام زمان (عج) نماز ظهر را در بقیع بر پا خواهیم نمود.
انصاف هم چیز خوبی است. در این 25 سال یک مراسم شایسته هم برای تجلیل از زحماتت گرفته نشد. در این 25 سال یک مستند درخور زحمات و تلاش هایت هم برای بزرگداشت شخصیتت ساخته نشد. گویی عادت کرده ایم که چیزی را از دست بدهیم و آنگاه ذکر نیکی هایش کنیم!
همگی ما انگار عادت کرده ایم که 14 خرداد را فقط برای امام فقید و عزیزمان عزا بگیریم و فراموشمان بشود که 25 سال پیش در همین روزها علاوه بر رحلت امام چه اتفاق تاریخی و سرنوشت سازی افتاد.
یادمان رفته که در همان روزها بزرگترین بار یک کشور بر دوش مردی گذاشته شد که هنوز هم که هنوز است با صلابت و اقتدار و جانانه از این مرز و بوم دفاع می کند و پرچم برافراشته ی اسلام را به دست گرفته است تا روزی به صاحب پرچم بسپارد.
آقا جان! یادمان رفته که در عین حال که رحلت جانگداز پدرمان را به هم تسلیت می گوییم، آغاز به رهبری رسیدنت را نیز گرامی بداریم از تو یادی بکنیم.
وقتی تکه های پازل انقلاب را کنار هم می چینم و حوادثی مثل کوی دانشگاه و فتنه ی 88 و یکشنبه ی سیاه را تماشا می کنم، درمی یابم که اگر حضور تو و کلام روشنگرانه ی تو نبود، شیرازه ی کشور از هم می پاشید.همانطور که که در کشورهایی مثل مصر با اندک اختلافاتی آشوب و کودتا به پا می شود.
البته به قول امام خمینی(ره) نظام ما قائم به اشخاص نیست و ما پیش و بیش از افراد با آرمان ها و قوانین پیمان بسته ایم ولی اشخاص هم باید صلاحیت داشته باشند و تو چه زیبا صلاحیتت را در نگاه داشتن قطار انقلاب بر ریل های انقلابی امام عزیز به نمایش گذاشتی.
تو آن چنان زیبا و مدبرانه کشور را رهبری کرده ای که حتی حیرت و اعتراف دشمنان را نیز برانگیخته ای،چنانکه کاندولیزا رایس، وزیر سابق امور خارجه امریکا و از تئوریسینهای برجسته این کشور می گوید:«رهبر ایران میتواند نقشههایی را که بهترین ذهنها، با صرف بیشترین بودجهها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفتهاند، با یک سخنرانی یکساعته خنثی کند.»
اماما! ممنونم که هستی و امیدوارم باشی و بمانی تا این پرچم پر افتخار را به صاحب اصلی اش بسپاری.
آن مرد که پرچم سپرد به مهدی موعود/ سید علی خامنه ای خواهد بود (ان شاء الله)