/اگر کربلا در کربلا بماند.../
اگر کربلا در کربلا بماند و «امام حسین(ع) و عاشورا» تا «امام مهدی(عج) و ظهور» امتداد نیابد، قطعا راه را خطا رفته ایم...
برچسبها: امام خامنه ای | امام مهدی(عج) | حرف حساب | کربلا
اگر کربلا در کربلا بماند و «امام حسین(ع) و عاشورا» تا «امام مهدی(عج) و ظهور» امتداد نیابد، قطعا راه را خطا رفته ایم...
تفاوت در چیست؟
در تعویض تاج با عمامه؟
یا با تبدیل جاویدشاه به پاینده رهبر؟
براستی تفاوت در کجاست؟
اگر صرفا ویترین ها را دستکاری کنیم و فقط به ظواهر رنگ و لعاب بدهیم، جز فریفتن خود و دیگران کاری انجام نداده ایم.
انقلاب نیامد تا عده ای مستکبرِ کاخ نشین بروند و عده ای جاه طلبِ زالوصفت دیگر در کاخ هایشان جا خوش کنند با این تفاوت که گروه دوم، انگشتر عقیق و تسبیح به دست، به ریش ملت و خون پاک شهدا بخندند و هر غلطی دلشان خواست بکنند.
انقلاب آمد تا با رویاندن بذرهای امید و ایمان در دلهای خشکیده از رایحه ی معنویت، روح تازه ای در کالبد مستضعفین ایران و جهان بدمد.
و اینک در زادروز انقلاب شکوهمند قرن، با الهام از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و با تکیه بر اهرم های امیدآفرینی و بصیرت افزایی در کارزار جهاد تبیین با نائب بصیر ولی عصر(عج) تجدید میثاق می کنیم و عرضه میداریم:
ما ترکناک یاابن الحسین...
اون قدیما که باباها ابهت، جایگاه و حرمت ویژه ای داشتند، برای نشان دادن این جایگاه می گقتند: شوخی شوخی، با سبیل بابا هم شوخی!
الآن هم وقتی می خواهند درباره ی خطرناک بودن رفتاری هشدار دهند، از ضرب المثل «بازی با دم شیر» استفاده می کنند.
«غریزه ی جنسی» در میان انواع امیال و خواسته های انسان، به سرکشی و طغیان معروف است و نباید با نگاه به نامحرم، خیال پردازی، دیدن برنامه های نامناسب ماهواره و فیلم های مبتذل و جوک های جنسی و.. به آن میدان داد و عرصه را برای شهوت باز کرد؛ وگرنه کنترل و جلوگیری از خطرات آن بسیار دشوار خواهد بود و انسان را به ناکجاآباد گناه خواهد کشاند.
قرآن می فرماید:«خدا می خواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید)؛ ولی آنان که پیرو شهوات اند، می خواهند شما به کلی منحرف شوید (و در دام شهوات سرکش بیفتید).» (نساء/27)
درباره ی پیامد این سرکشی نیز می فرماید:«هر که سرکشی کرد و زندگی پست دنیا را برگزید، پس جایگاه او همان آتش است.»(نازعات/37 تا 39)
کتاب لحظه های بی تو بودن/ نوشته ی رضا اخوی
گاهی از تکرار مداوم روزمرگی هایمان به ستوه می آییم.
روزهایی که پی در پی می آیند و می روند و انگار هنوز در حال گذران بی ثمر هستند.
به راستی برای چه زنده ایم؟!
آمده ایم که چند صباحی کودکی کنیم و چند سالی جوانی و آخرش هم روزهای میان سالی و پیری مان را بگذرانیم و در نهایت خاک؟!
نه! نهایت ما این نیست. ما بیهوده نیامده ایم که بیهوده بمانیم و بیهوده برویم!
آفریدگار مهربان ما وقتی از روح زیبایش در ما دمید و ما را جانشین خود در زمین قرار داد، حتما مقصد و مقصودی از آفرینش مان داشته است...
و چه هدفی زیباتر از بندگی و بازگشت شکوهمندانه بسوی همان آفریدگار.
پس به قول سهراب، مرگ پایان کبوتر نیست!
ما هم با ناتوان شدن ریه هایمان، فانی نمی شویم، تمام نمی گردیم؛
گویی آینده ای دیگر در پیش است.
آن آینده چگونه است؟
امروزِ ما آن فردا را رقم می زند...
معرفت خودتان را بالا ببرید. عزیزان من! سقف معرفت خودتان را،
سایتهای سیاسی و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سایتهای گوناگون قرار ندهید؛
سقف معرفت شما اینها نیست.
سطح معرفت را بالا ببرید. با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهید مطهری،
با نوشتجات فضلای بزرگی که خوشبختانه امروز در حوزههای علمیه حضور دارند، آشنا شوید.
سطح معرفت دینی بالا برود؛ این یکی از کارهاست که حتماً لازم است.
به نظر من آن کاری که مهم است انجام بگیرد، مطالعات اسلامی است.
بخشی از بیانات در دیدار دانشجویان 1391/05/16
سال 1396 هجری خورشیدی هم به گنجینه ی سال های پیشین پیوست و افسار ماه ها و هفته ها و روزها را به دست سال 1397 سپرد.
سال 96 سالی پر از خاطره و مخاطره بود، سالی که در عین تلخی، شیرینی های خاص خودش را هم داشت.
زلزله های دردناکی رخ داد که از دست دادن عزیزان و آسیب دیدن محرومان کام بسیاری را تلخ کرد؛
کشتی سانچی با جمعی از هموطنان عزیزمان در اعماق دریا سوخت و پهلو گرفت؛
کوه بشکوه دنا، مدفن مسافران پرواز تهران-یاسوج شد؛
اما در پس همه ی این حوادث و فجایع غم بار ، صحنه های بدیع و شگفتی از همبستگی و پیوستگی و همدلی و همراهی مردم در مددرسانی به محرومین و آسیب دیدگان و دلجویی از مصیبت زدگان رخ نمود.
همچنین نا آرامی هایی در دی ماه 96 اتفاق افتاد و عده ای کوشیدند تا اعتراضات و شکایات بحق مردم نسبت به اوضاع نامناسب معیشتی شان را به تقابل مردم با نظام معرفی کنند؛
ولی باز هم روحیه ی مستحکم انقلابی و غرور ملی و دینی مردم به صحنه آمد و حماسه های کم نظیری از پیوند امت و انقلاب همچون راه پیمایی تماشایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به تصویر کشیده شد.
ضمن تبریک و شادباش ایام عید سعید نوروز، امیدوارم که سال 1397 خورشیدی، سالی سراسر خیر و برکت و عافیت و سعادت برای تمام مخلوقات و موجودات و در یک کلام، کائنات باشد.
ان شاء الله در سال نوینی که پیش رو داریم، یادمان بیاید و بماند که هزار و صد و خرده ای سال است که بشریت در حال چشیدن طعم یتیمی است... یتیمی از جنس غیبت و غربت آخرین ذخیره ی موعود الهی...
او منتظر ماست که ما برگردیم، ماییم که در غیبت کبری ماندیم...
برگردیم و برش گردانیم...
قسمت چــهــارم
در حال حاضر فرقه نعمت اللهی گنابادی فعالترین و سیاسیترین شاخهی سلسلهی نعمت اللهی در ایران میباشد که اقطاب خود را از راه معروف کرخی به امام رضا(علیهالسلام) رسانده و با این کار منکر امامت چهار امام پس از امام رضا(علیهالسلام) شده است ولی برای این که کسی آنان را منکر امامت چهار امام پس از امام رضا(علیهالسلام) نداند، مجدد این شجره نامه را اصلاح نموده و دوازده امام را ریشهی سلسلهی خود قرار داده و جنید بغدادی را واسطهی خرقهی خود از امام زمان(عجلاللهتعالی) معرفی کردهاند؛ در حالی که شخص شاه نعمت الله ولی که این فرقه به نام اوست، امامت را کنار زده و سلسلهی خود را از راه حسن بصری به حضرت علی(علیهالسلام) رسانده است.
اگر از تمام تناقضهای یاد شده بگذریم، لازم است بدانیم امام رضا(علیهالسلام) تمام عمرش در مدینه بوده است و حدود 3 سال آخر عمر شریف خود را در ایران گذرانده و در ایران دربانی به اسم معروف کرخی نداشته است. معروف کرخی هم تمام عمر ساکن بغداد بوده است به علاوه معروف، 2 سال زودتر از امام رضا(علیهالسلام) از دنیا رفته است و نمیتواند جانشین و قطب بعد از امام رضا(علیهالسلام) باشد.
مشکل اساسی این است که چگونه فرقهای که ادعای تشیع اثنی عشری دارد، میتواند امامان بعد از امام رضا(علیهالسلام) را نادیده گرفته و مقام ولایت کلیه را برای یک انسان مجهول الهویه و مسیحی زاده تعریف کند و از طرفی خود را درویش نعمت اللهی بداند و سلسلهی اقطاب شاه نعمت الله را قبول نداشته باشد!
یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه، شمسیه، حجت علیشاهی، و غیره تقسیم می گردند.
از جمله اشکلاتی که به طور کلی بر این فرقه وارد است مواردی است که در ذیل به صورت فهرست وار اشاره می گردد:
1-اباحه گری: ملا سلطان گنابادی موسس گنابادیه می گوید:«اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم و من خودم که در خانه هستم، نماز نمی خوانم و مسجد هم که می آیم برای عوام است.»(مقامات العرفاء صفحه 152)
2-بدعت در دین: مساله عشریه که این آقایان اعلام کرده اند و آن را جایگزین حکم صریح قرآن در مورد زکات و خمس می دانند. ملا سلطان گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان چاپ تابان 1333صفحه 204 می گوید:«یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوه زکوی و از خمس خواهد بود» ! چه کسی به ایشان اجازه داده حکم صریح قرآن را نقض کند و حکمی جدید اختراع نماید؟!
3-غسل اسلام: سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات خود صفحه 21 می گوید:«مراد از اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض نماید به این نیت غسلی انجام می دهد و اشکالی ندارد.»
این یک بدعت آشکار و اهانت به سایر مذاهب اسلامی است چون معنی این کلام این است که بقیه تسلیم امر خدا نشده اند و حالا باید مسلمان شوند. تازه در کجای آیات و روایات همچین حکمی است؟ این از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است.
فقط یک لحظه تصوُر کنید که چهارشنبه سوری مراسمی مذهبی بود که هر سال به طور میانگین بیش از 10کشته، بیش از 500 نفر زخمی و قطع عضو، صدها میلیون تومان خسارات و اینمقدار رُعب و وحشت و راه بندان ایجاد میکرد.
حتما تا حالا شاهد انواع و اقسام تحلیلهای مذهب ستیز به دلیل این مراسم بودیم. که آتش بازی هم شد شادی؟! چرا فکر آبرو و تصویر جهانی از ایرون و ایرونی، توی رسانه های جهانی نیستین! چرا پولشو به فقرا نمیدید؟! حتما کمپین میزدند که هر کی توی راه بندون چهارشنبه سوری گیر کرده و از سر و صدای ترقه ها، چرتش پریده، سلفی بگیره بفرسته! شاید حتی آقای دبیرکلِ سازمان ملل هم میانهی چُرتزدنهایش از این وضعیت ابراز نگرانی کرده بود و این آئین نابخردانه را منشا خشونت و ضد حقوق بشر هم معرفی میکرد..
اما واکنشها نسبت به این مراسمِ سنتی چیست؟ میگویند سنتی صحیح است! که باید به روش صحیح اجرا شود و اجرای آن به روش کنونی هیج ربطی به بنیانگزاران آن ندارد. این نوع تحلیل، حتماً روش صحیحی است اما چرا پای باقی انحرافات و اشتباهات که میرسد، شمشیر را از رو بسته و بابت یک مسالهی جزئی تمام یک کلیت زیر سوال میرود؟
پاسخ ساده است. ناز و اداهای روشنفکری می گوید به هر چه رنگ دینی دارد، (که اتفاقا همیشه عقلانی و مفید هم هست) با شدت هر چه تمام حمله کن و هر چه که رنگ غیردینی دارد، حتی اگر خرافی و مضر، از آن دفاع و آن را ترویج کن...
حال، این روشنفکری است یا جاهلیت؟
بازنشر از Roshangari_ir
قسمت سوم
همهچیز درباره انحرافات درویشی / از ادعای خدایی تا بحرانسازی امنیتی
دراویش نعمت اللهی یکی از معروفترین و با نفوذترین فرقههای درویشی در ایران است که در حال حاضر فرقهی «نعمت اللهی گنابادی» در میان سایر انشعابهای این سلسله مدعی جانشینی اقطاب این سلسله میباشد.
اکثر محققین این فرقه را به عنوان فعالترین و سیاسیترین فرقه درویشی که بیشترین جمعیت را درتهران، کرج، بروجرد، قم، اصفهان و استان خراسان به خود اختصاص داده است، به عنوان دنباله سلسلهی نعمت اللهی به رسمیت میشناسند.
از این رو لازم است جهت شناخت این فرقه ابتدا به ریشههای دراویش نعمت اللهی و شخص «شاه نعمت الله ولی» و اقطاب پس از او بپردازیم.
بسیاری از محققین، سلسله نعمت اللهی که امروزه به شاخههای متعدد منشعب شده است را دنباله فرقه بصریه (حسن بصری) ، طائیه (داوود طائی)، معروفیه (معروف کرخی)، جنیدیه (جنید بغدادی) و بربریه (شیخ صالح بربری) که همگی اموی بودهاند، میدانند ولی اکثراً معتقدند سر سلسلهی آنان «معروف بن فیروزان کرخی نصرانی زاده» است.
طبق داستانهایی که دراویش ساختهاند، او در کودکی از مکتب معلم مسیحی خود فرار نمود و به امام رضا(علیهالسلام) پناهنده شد و به دست آن حضرت مسلمان گشته و مدتی دربان آن حضرت بود و توسط امام رضا(علیهالسلام) به مقام قطبیت رسید و خرقهی درویشی از امام رضا(علیهالسلام) به او رسیده است؛ ولی «نعمت الله ولی» ملقب به «نورالدین» که قطب شانزدهم این سلسله میباشد، در سال 731ه.ق. در حلب متولد شده است؛
او در اشعارش، سلسلهی اقطاب قبل خود را پس از «معروف کرخی» به «داوود طایی» ناصبی، «حبیب عجمی» منحرف و «حسن بصری» اموی و از راه این دشمنان اهل بیت به حضرت علی(علیهالسلام) میرساند. ولی به لحاظ نقش اساسی که شاه نعمت الله ولی در رونق این شاخه از دراویش داشته، به سلسلهی نعمت اللهیه معروف شدهاند. دو موضوع مهم در شناخت انحراف سلسلهی نعمت اللهی حایز اهمیت است:
1- اشرافیت شخص شاه ولی و ارتباط فرزندان او با پادشاهان عیاش هندوستان و بهره برداری استعمارگران انگلیسی از اقطاب متأخر این فرقه در هندوستان
2- وجود اقطاب و مشایخ جیره خوار اجانب در این فرقه نظیر «زین العابدین شیروانی» (مست علیشاه)، «زین العابدین شیرازی» (رحمت علیشاه)، «ظهیر الدوله» (صفا علیشاه)، «ملا علی گنابادی» (نور علیشاه ثانی) و مشایخ فاسدی نظیر «میرزا آغاسی»، «میرزا نصرالله اردبیلی»،«رضاقلی خان» (سراج الملک)، «شیخ عبدالله حائری» (رحمت علیشاه) و جلاد معروف رژیم رضاخانی، «عبدالحسین تیمورتاش» میباشد.
از نفوذ سلسلهی نعمت اللهی در دستگاه سیاسی قاجار همین بس که «محمد شاه» قاجار توسط سران این فرقه تربیت شده و در انتقال او به تهران نیز قطب و بعضی مشایخ استعماری و استبداد زدهی نعمت اللهی در کنار سفرای روس و انگلیس نقش فعالی داشتند.