/با زمین تفتیده ی طف...(قسمت دوم)/
ای تشنه ی غریب!
فهم تو غریب است؛ کشف رازهای تو دشوار... هرچه نزدیک تر می شویم، دورتر می شوی. هرچه تو را می فهمیم، رازی تازه تر می گشایی و جلوه ای اندیشه سوز تر می نمایی...
هرکس کتاب تو را ورق زد، در نخستین سطر تو، در خود شکست و هزار هزار اندیشه ی پیشینش از هم گسست...
مثل کتاب خدا که از آغاز، راز «الم» را بر شانه های ناتوان فهم قاریان می نشاند، تو نیز در نخستین صفحه، در سطر آغازین و حتی در اولین واژه، بهت و حیرت می بخشی و نگاه عقل را در سرگردانی فهمیدن رها می کنی...
چگونه تو را بفهمیم که بیست و چهار هزار سال پیش از ولادت کعبه، خداوند تو را آفرید و خاک تو را بر خاک کعبه برتری بخشید تا نماز را به سوی کعبه بخوانیم اما سر بر تو بگذاریم وخوب ترین و زیباترین بخش نماز را با تو بگذرانیم...
عجیب است! عبادت خدا با تو قُرب و منزلت می یابد، خاک تو شفاست... یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکرُهُ شِفآءٌ...!
ای کعبه ی همیشه ی دلشدگان؛ قبله ی قلب های عاشق!
گفته اند روزی که پرده های غیبت بسوزد و زمین پس از قرن ها هجرت خورشید، حضور آفتاب را حس کند، مقصد آفتاب، خاک توست...
آفتاب برای انتقام تو بر می خیزد و اگر تو مقصد آفتاب باشی و آفتاب از کعبه رو سوی تو کند، آیا تو قبله نخواهی شد؟ آیا قبله عوض نمی شود؟
می دانیم آن روز قبله نیز می چرخد و تو طواف گاه جهان می شوی...
ما منتظر تغییر قبله ایم...!
برگرفته از کتاب سیب و عطش(نثر عاشورایی) نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری
برچسبها: حماسه ها | شهدا | امام مهدی(عج) | کربلا | شمر | دکتر سنگری | عزاداری | حضرت عباس