/با زمین تفتیده ی طف...(قسمت اول)/
بی تو آب حرمت نداشت. عطش آبروی عاشقان نبود و خاک، این همه شوکت و اعتبار نمی یافت. ای بلاخیز ترین زمین!
بعد از تو به آزمون های دشوار سر نهادن، حیثیت اولیا شد و در خون و عطش ایستادن، رسم شکیبایان پارسا. اگر این خاک نبود، هستی چه خاکی بر سر می کرد؟؟! اگر خدا تو را برای حسین انتخاب نمی کرد، هیچ عاشقی زمین را برای زیستن نمی گزید.
کربلا، ای تاریخ عشق، جغرافیای ایمان!
کدام تلاوت عاشقانه است که وامدار زمزمه های شبانگاه شگفت عاشورای تو نباشد؟
کدام طراوت بهارانه است که از بهشت تو وام نگرفته باشد؟
ای زخمی مظلوم!
یاد تو التیام زخم هاست. مرور تو، آیینه ی شکسته ی خداست که در آن زیبایی تکثیر شده است. مرور آیین خداست که در هیچ جای خاک این همه زیبا و تمام جلوه نیافته است.
ای خاک تشنه ی سیراب، ای اقیانوس تشنه ی مواج!
هرکس به تو رسید، تشنه شد. هرکه تشنگی از تو یافت، در جانش همه ی دریاها جاری شد. هرکس تو را فهمید، از فهم کهکشان های دور آبی و شیری بی نیاز شد.
آشنایی با تو، آشنایی زدایی است. آشنایی با تو، دانش سوزی و عشق آموزی است. مهر تو، گرمای هر روزی و شیوه ی جان افروزی است.
ما را به جرعه ای از معرفت خویش بنواز...
برگرفته از کتاب سیب و عطش(نثر عاشورایی) نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری
برچسبها: حماسه ها | شهدا | امام مهدی(عج) | کربلا | شمر | دکتر سنگری | عزاداری | حضرت عباس