سلام.راستش من اولش يه آدمي بودم مثل بقيه آدمها.همه حرفايي سياسي که ميزدم ديکته شده ازديگران بود.مثلامي ديدم بقيه تو مهموني هاي خونوادگي چي ميگن،هموناروتکرار ميکردم.در واقع ثبات عقيده اي ازخودم نداشتم.اما يه دفعه به خودم اومدم وهمه حرفايي روکه قبلاميزدم ازتوذهنم پاک کردم. تصميم گرفتم خودم شروع کنم به تحقيق تاراه درست روتشخيص بدم.اول درخصوص اسلام وپيامبروائمه اطلاعاتم روتاحدزيادي بالابردم.بعدش شروع کردم به تحقيق درباره ي حقانيت اين انقلاب.کلي کتاب وسايت ومطلب خوندم وکلي سخنراني گوش دادم ازهر دوطرف هم ازانقلابيها وهم ازضدانقلابها.بعدش که حقانيت انقلاب واسم ثابت شد، تصميم گرفتم تادرباره اشخاص تحقيق کنم.از امام شروع کردم و بعدازامام رفتم سراغ رهبر. کلي سخنراني از امام و رهبرگوش دادم. به خيلي از نکات ظريف دقت کردم تا تونستم بفهمم اون حرفي که ميزنن از ته دلشونه يا نه.خلاصه اين که بعدازکلي بررسي به باورهام رسيدم. از اين بسيجيهاي افراطي هم نيستم که هيچوقت نميتونن حقانيت باورهاشون رو ثابت کنن.هميشه سعي کردم هيچ حرفي روبدون دليل و مدرک موثق قبول نکنم.ولي متاسفانه الآن خيليا به اون چيزايي که قبول دارن، با تحقيق وتلاش نرسيدن. من کل حرفم اينه، آدم بايد خودش مسير زندگيش و تفکر سياسيش را با تحقيق و بررسي انتخاب کنه.در مورد مسئولين هم واسه اين بحث نميکنم چون فعلا بحثمون در خصوص حقانيت انقلاب و امامه نه مسئولين.انشاالله اگه شما موافق بودي و تونستيم بحث روبه يه جايي برسونيم، درمورد مسئولين هم بحث ميکنيم.درموردمسئله سوم هم باشما هم نظرم واين نقدروبه صداوسيمادارم.درضمن لطفا نظرات رو در قسمت نظرات يادداشت اول صفحه(مثلا معارفه)بده تا بعداهم خوانندگان بتونن استفاده کنن.باسپاس