/ مسئله، مسئله ی هسته ای نیست.../
پرچمدار ولایت:
مسئله، مسئله ی هسته ای نیست/
مسئله ی حقوق بشر نیست/
مسئله ی جمهوری اسلامی است که مثل شیر در مقابل اینها ایستاده است/
برچسبها: امام خامنه ای
پرچمدار ولایت:
مسئله، مسئله ی هسته ای نیست/
مسئله ی حقوق بشر نیست/
مسئله ی جمهوری اسلامی است که مثل شیر در مقابل اینها ایستاده است/
امام خامنه ای در دیدار مردم آذربایجان:
بعضی از مسئولین آن دولت و این دولت فکر می کنند اگر در موضوع هسته ای مذاکره کنند مسئله حل می شود/
در سخنرانی اول سال هم گفتم که من به مذاکره خوشبین نیستم و به جایی نمی رسد ولی مخالفتی هم ندارم/
مسئله هسته ای بهانه است،اگر هسته ای هم حل بشود یک مسئله دیگر را پیش می کشند/
کاری که وزارت خارجه شروع کرده ادامه پیدا خواهد کرد، ایران نقض آنچه عهد کرده را نخواهدکرد/
اما الان هم می گویم فایده ای ندارد و بجایی نخواهد رسید، البته مسئولین تلاش خود را بکنند./
مهم ترین جملات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش:
امروز مشاهده میکنیم،برخی اظهارات دشمن برای مردم مایه عبرت است. ملت ایران اظهارنظرهای بیادبانه مسئولین آمریکایی، دو رویی و نیات پلید آنان را ببیند و دشمن را بشناسد./
مسئولان آمریکایی به مسئولین ما میگویند قصد تغییر نظام را ندارند؛ دروغ میگویند اگر بتوانند لحظهای تردید نمیکنند؛ اما نمیتوانند./
خوشبختانه مسئولان دولتی به این رسیدند که راه برطرف کردن مشکلات نگاه به بیرون و رفع تحریم نیست/
از دشمن نمی شود انتظار داشت و به او چشم دوخت./
انتقادها منصفانه باشد،دولت چندماهی بیشتر نیست آمده،باید فرصت داد.هم منتقدین با شرح صدر رفتار کنند هم مسئولین دولتی با منتقدین با شرح صدر رفتار کنند./
آمریکاییها ایران را تهدید میکنند آن وقت توقع خندهآور و مسخرهای دارند که جمهوری اسلامی از قدرت دفاعی خود بکاهد. ملت و مسئولین به توفیق الهی روز بروز بر قدرت دفاعی خود خواهند افزود./
انشاء الله روز 22 بهمن مردم ایران استحکام و اقتدار ملی خود را فریاد خواهند کرد./
بخشی از بیانات رهبر انقلاب در نماز جمعه 15 بهمن 1389:
فاتحان جنگ بینالملل اول و دوم که عمدتاً چند کشور اروپائى و آمریکا بودند، اینها براى این منطقهى مهم خاورمیانه یک سیاست تثبیتشدهاى داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیت سوقالجیشى مهم است، منطقهى اتصال آسیا و اروپا و آفریقاست، هم یکى از بزرگترین انبارهاى نفت عالم است - که نفت، شریان حیاتى همهى قدرتهاى صنعتى است که بر دنیا مسلطند - هم از لحاظ ملتها، اینجا داراى ملتهاى کهن، ریشهدار و با سوابق تاریخى است؛ لذا براى این منطقه یک سیاستى را اتخاذ کردند. آن سیاست عبارت بود از اینکه در این منطقه باید کشورهائى، واحدهاى سیاسىاى وجود داشته باشند که این خصوصیات را داشته باشند: اولاً ضعیف باشند؛ ثانیاً با یکدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم کنار نیایند، نتوانند اتحاد بکنند - لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربى، ناسیونالیسم ترکى، ناسیونالیسم ایرانى در طول سالهاى متمادى دنبال شد - ثالثاً حکامشان از لحاظ سیاسى، دستنشانده باشند، مطیع باشند، زیر بار قدرتهاى غربى بروند، حرف گوشکن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادى مصرفکننده باشند؛ یعنى نفتى را که تقریباً مفت از چنگ اینها خارج میکنند، پول همان نفت را باز خرج واردات کنند، خرج مصرف کنند تا کارخانههاى غربى رونق بگیرد؛ خامساً از لحاظ علمى عقبافتاده باشند، اجازهى پیشرفت علمى به آنها داده نشود. اینهائى که من عرض میکنم، سرفصل است. هر کدام از اینها حقیقتاً یک کتاب شرح و تفصیل دارد. چطور در ایران ما، در بعضى کشورهاى دیگر، از توسعهى علم، تعمیق علم جلوگیرى میکردند. ملتهاى این منطقه، از لحاظ فرهنگى، مقلد محضِ اروپائىها باشند؛ از لحاظ نظامى، ذلیل و آسیبپذیر و ضعیف باشند؛ از لحاظ اخلاقى، فاسد باشند، دچار انحطاطهاى گوناگون اخلاقى باشند؛ از لحاظ مذهبى هم کاملاً سطحى و قانع به مذهب فردى و احیاناً مذهب تشریفاتى باشند. این تصویرى بود که آنها از این منطقه براى خودشان درست کرده بودند، براى این سیاستگذارى کردند؛ شاید استراتژیستهاى غربى هزارها ساعت نشستند دربارهى این مسائل مطالعه کردند، فکر کردند، برنامهریزى کردند، آدمهاشان را اینجا در کشورهاى این منطقه معین کردند و به وسیلهى آنها کارها را انجام دادند. با این تحلیل میشود رفتار رضاخان را درست فهمید، رفتار محمدرضا را فهمید، رفتار مصطفى کمال ترکیه و دیگران و دیگران را فهمید. این، برنامهى اینها بود.
موفق هم شدند. تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، جز در برهههاى کوتاهى از زمان، آن هم در بخشى از این مسائل، موفق شدند. فقط در یک برهههاى کوتاهى، حالا در مصر مثلاً در یک چند سالى یک حکومت ملى سر کار آمد، در ایران یک جور دیگر، در جاهاى دیگر یک جور دیگر؛ لیکن عموماً به طور مطلق که نگاه میکنیم، در همهى این بخشها اینها پیشرفت کردند، تا قبل از انقلاب. اما ناگهان حادثهى بزرگى، انفجار عظیمى رخ داد که همهى اوضاعِ اینها را به هم ریخت. یک مرد عالم، برجسته، حکیم، فقیه، مجاهد، شجاع، خطرپذیر و نافذالکلمه به نام امام خمینى در ملت ایران ظهور کرد که حقیقتاً ظهور این مرد، حضور این مرد، تربیت این انسان بزرگ، کار خدا بود. این تقدیر الهى بود که یک چنین اتفاقى بیفتد. مردم ایران هم آماده بودند، استقبال کردند، پذیرفتند، خطرها را به جان خریدند، وارد میدان شدند، جانشان را دادند، مالشان را دادند، امتحان خوبى پس دادند؛ لذا انقلاب اسلامى به وجود آمد. همهى این حسابها به هم ریخت، این محاسبات خراب شد، دچار اختلال شد. انقلاب اسلامى در ایران، قوى ظاهر شد و قوى ادامه پیدا کرد. یعنى اینجور نبود که سال اول و دوم و سوم یک هیجانى به وجود بیاید، بعد مسائل تمام بشود؛ نه، ادامه پیدا کرد؛ که من بعداً دربارهى همین ادامه و استمرار عرائضى دارم که عرض خواهم کرد.
امام مثل کوه ایستاد، ملت هم پشت سر امام مثل کوه استوارى ایستادند؛ جبههى دشمن هم - یک دشمن نبود، یک جبهه بودند - هرچه توانستند، تلاش کردند؛ هر کارى از دستشان برمىآمد، کردند؛ از جنگهاى خیابانى، تا جنگهاى قومى، تا کودتاى نظامى، تا تحمیل جنگ هشت ساله، تا تحریم اقتصادى، تا به راه انداختن ماشین عظیم جنگ روانى در طول سى و دو سال. سى و دو سال است که علیه ملت ایران و علیه انقلاب و علیه امام جنگ روانى وجود دارد: دروغ گفتند، تهمت زدند، شایعه پخش کردند، سعى کردند ایجاد اختلاف کنند، سعى کردند راهها را در داخل منحرف کنند.
هدفهائى که آنها دنبال میکردند، در درجهى اول، سقوط انقلاب و سقوط نظام جمهورى اسلامى بود. هدف اول، براندازى بود. هدف بعدى این بود که اگر براندازى نظام جمهورى اسلامى تحقق پیدا نکند، انقلاب را استحاله کنند؛ یعنى صورت انقلاب باقى بماند، اما باطن انقلاب، سیرت انقلاب، روح انقلاب از بین برود. در این زمینه خیلى تلاش کردند؛ که آخرین نمایشنامهى آنها که روى صحنه آمد، همین فتنهى 88 بود. در حقیقت، یک تلاشى بود. یک عدهاى در داخل، به خاطر حب به نفس، حب به مقام - از این قبیل امراض خطرناک نفسانى - اسیر این توطئه شدند. من بارها گفتهام؛ طراح و نقشهکش و مدیر صحنه، در بیرون از این مرزها بود و هست. در داخل با آنها همکارى کردند؛ بعضى دانسته، بعضى ندانسته. این هم هدف دوم.
هدف سوم هم باز این بود و هست که کارى کنند که اگر نظام اسلامى باقى میماند، از عناصر ضعیفالنفسى که میتوان در آنها نفوذ کرد، استفاده کنند و اینها را در مسائل کشور، در واقع طرفهاى اصلى خودشان قرار بدهند. بالاخره نظامى به وجود بیاید و ادامه پیدا کند که قدرت کافى نداشته باشد، ضعیف باشد، مطیع باشد - عمده این است که سرسپرده باشد، مطیع باشد - در مقابل آمریکا نایستد، قد علم نکند. اهداف اینهاست.
این کارها و این مراحل گوناگون تا امروز شکست خورده است، تا امروز نتوانستند. البته خیلى تلاش کردهاند، کارهاى گوناگونى را دنبال کردهاند - که حالا در خلال عرایضم به بعضى از آنها اشاره خواهم کرد - در تلاشِ خودشان کم نگذاشتند، لیکن توفیق پیدا نکردند؛ چون مردم بیدار بودند. ما در جامعه، نخبگان خوبى داریم؛ ملت خوبى داریم؛ مسئولان خوبى داریم. الحمدللَّه تا امروز دشمن نتوانسته است آن هدفهاى خود را انجام دهد. انقلاب راه خود را ادامه داده است و پیش رفته است.
حالا در انقلاب چه اتفاق افتاد؟ ببینید، اینها مهم است. این انقلابى که در ایران اتفاق افتاد، تغییراتى را به وجود آورد که از لحاظ عمق و ژرفا تغییرات مهمى است، تغییرات اساسى است. بر اساس این تغییرات است که میشود جامعه را پیش برد و تغییرات گستردهاى به وجود آورد. این پایههاى اصلى، محکم گذاشته شد.
من چند مورد از این تغییراتى را که اتفاق افتاد، عرض میکنم. البته اینها را همه میدانید، همه میدانیم، جلوى چشم ماست؛ لیکن همان طورى که خداى متعال در قرآن، ما را متوجه خورشید میکند - «والشّمس و ضحیها»؛ خورشید جلوى چشم ماست، اما سوگند یاد میکند تا ما توجه پیدا کنیم که این پدیده، این حادثه، این موجود اینقدر داراى عظمت است - ما هم باید به این پدیدههاى عظیمِ اطراف خود توجه کنیم؛ لذا گفتن اینها از این جهت لازم است که خودمان توجه پیدا کنیم.
اولاً پیش از انقلاب، نظام حاکم بر کشور، یک نظام اسلامستیزِ عمقى بود. آنها با ظواهر خیلى کارى نداشتند، اما از لحاظ عمق، حقیقتاً دنبالِ زدن ریشههاى ایمان اسلامى مردم بودند. در این زمینه هم مثالها، شواهد، خاطرهها، فراوان در ذهن بنده هست، که مجال نیست عرض کنم. انقلاب آمد درست صد و هشتاد درجه نقطهى مقابل آنها، اسلام را محور ادارهى کشور قرار داد؛ محور مدیریت قرار داد؛ احکام و قوانین اسلامى، معیار و ملاک رد و قبول قوانین کشور و معیار عمل مجریان کشور است.
قبل از انقلاب، کشور از لحاظ سیاسى وابسته بود؛ یعنى حکومت، چه خود محمدرضا، چه دستگاههاى گوناگون، مطیع آمریکا بودند؛ منتظر اشارهى آمریکا بودند. باز شواهد فراوان است. آدمى پا میشود از اینجا میرود آمریکا - دکتر امینى - براى اینکه آمریکائىها را قانع کند که بشود نخستوزیر در ایران. آمد، شد نخستوزیر! بعد از یکى دو سال، شاه که با او مخالف بود، بلند شد رفت آمریکا، آمریکائىها را قانع کرد که او را از نخستوزیرى عزل کند. آمد او را از نخستوزیرى عزل کرد! این، وضع مملکت ما بود. براى انتخاب نخستوزیر، شاه مملکت، رئیس کشور محتاج موافقت و رضایت آمریکا بود! در بسیارى از مسائل، شاه سفیر آمریکا و سفیر انگلیس را به کاخ خود دعوت میکرد تا تصمیمى را که میخواهد بگیرد، با آنها در میان بگذارد! اگر آنها مخالف بودند، تصمیم عملى نمیشد. وابستگى سیاسى یعنى این. مطیع آمریکا بودند؛ قبل از دورهى آمریکا هم مطیع انگلیس. رضاخان را انگلیسىها خودشان آوردند سرکار؛ وقتى دیدند دیگر به دردشان نمیخورد، خودشان از حکومت عزلش کردند، از کشور بیرونش کردند، پسرش را آوردند سر کار. این قبل از انقلاب بود.
انقلاب آمد استقلال کامل سیاسى را به کشور داد. یعنى امروز در این دنیاى بزرگ، در میان این قدرتهاى بزرگ، یک قدرت وجود ندارد که بتواند ادعا کند خواست او، ارادهى او بر ارادهى مسئولین کشور یا ملت ایران اندک تأثیرى دارد. این نکتهى بخصوص - یعنى ایستادگى، استقلال، عزت سیاسى - بیشترین جذابیت را براى ملتها دارد. اینکه مىبینید ملتها نسبت به ملت بزرگ ایران احساس احترام میکنند، بخش عمدهاش مربوط به این قسمت است: استقلال سیاسى.
قبل از انقلاب، حکومت سلطنتى بود. نقطهى مقابل آن، مردمسالارى است. در حکومت سلطنتى، مردم هیچکارهاند؛ در حکومت مردمسالارى، مردم همهکارهاند. قبل از انقلاب، حکومت، وراثتى بود؛ یکى میمرد، یکى را به جاى خودش معین میکرد؛ یعنى مردم هیچ نقشى نداشتند؛ میخواستند، نمیخواستند، ناچار باید قبول میکردند. در جمهورى اسلامى به برکت انقلاب، حکومت انتخابى است؛ مردم انتخاب میکنند؛ مذاق مردم، خواست مردم تعیین کننده است. قبل از انقلاب، حکومت، دیکتاتورىِ امنیتى بود؛ دیکتاتورىِ سخت و سیاه.انقلاب آمد فضاى آزاد را، فضاى نقد را، فضاى اصلاح را، فضاى تذکر را، حتّى فضاى مخالفت و اعتراض را براى مردم باز کرد. در طول این سى و دو سال همین جور بوده است؛ حتّى سالهاى اول انقلاب.
قبل از انقلاب، تکیهى علم و فناورى کشور به طور کامل به غرب بود. بارها گفتهام؛ بعضى از قطعات هواپیماهاى نظامى ما را که خراب شده بود، سائیده شده بود، بنا بود اصلاح شود، اجازه نمیدادند مهندسین داخلى نیروى هوائى این قطعه را باز کنند، ببینند چى هست، چه برسد به اینکه به فکر درست کردنش بیفتند. قطعه را میگذاشتند توى هواپیما، میبردند آمریکا، یکى به جایش مىآوردند؛ یا اگر بنا بود اصلاحش کنند، اصلاحش میکردند. صنعتى که وجود داشت، صنعت مونتاژ محض بود، بدون هیچ ابتکارى. بعد از انقلاب، خودباورى علمى و اعتماد به نفس ملى به وجود آمد؛ حضور این همه دانشمند، دانشمندان برجسته و بزرگ، در رشتههاى مختلف، مشاهده شد. امروز ما دانشمندانى در داخل کشور داریم که در سطح جهان، شبیه آنها و نظیر آنها قابل شمارشند؛ تعداد معدودى هستند. دانشمندان ما پیش رفتند؛ غالباً هم جوان.
قبل از انقلاب، کشور ایران در مسائل جهان، حتّى در مسائل منطقه، هیچ تأثیرى نداشت؛ یک کشور تحقیر شدهاى بود؛ هیچگونه تأثیرى در مسائل نمیتوانست بگذارد. بعد از انقلاب، عزت و عظمت این ملت در چشم ملتهاى جهان، تأثیرش در قضایاى منطقه، دشمنان را مبهوت کرده؛ دشمنان به اقرار و اعتراف وادار شدند. امروز شما نگاه کنید؛ توى این سایتهائى که خبرهاى خارجى را مىآورند، دائم از نفوذ ایران، از تسلط ایران، از حضور ایران در قضایاى منطقه ذکر میشود؛ حتّى با انگیزههاى مغرضانه، اما اعتراف میکنند.
قبل از انقلاب، در زمینههاى فرهنگى، ما مقلد محض بودیم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان یک خطر شناخته شد. از این قبیل سرفصلها زیاد است. اینها چیزهاى اساسى است.
وقتى در یک کشور این پایهها گذاشته شد، آنگاه این ملت میتواند امیدوار باشد که بر روى این پایهها بناى یک تمدن جدید و عظیم را میتواند پایهگذارى کند. خب، هر کدام از این خصوصیات به نحوى جلب نظر ملتها را میکند. ملتهاى دیگر نگاه میکنند، مىبینند، مجذوب میشوند، تحسین میکنند؛ که البته از همه مهمتر، همان مسئلهى استقلال سیاسى و ایستادگى در مقابل زورگوئى دشمنان است.
امام خامنه ای:
دشمنان خیال میکنند که تحریم کردند و ایران مجبور به مذاکره شد. نه! ما قبلا هم اعلام کرده ایم در موضوعات خاص که مصلحت بدانیم با این شیطان برای رفع شرش مذاکره میکنیم. یکی از برکات مذاکرات این بود که دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی و اسلام برای همه روشن شد.
92/10/19
چهارسال می گذرد... چهار سال می گذرد از خروش مردمان سرزمینم، ایران، بر علیه کسانی که با نام دین وارد شده بودند ولی اکنون در روزی که فرشتگان بر مصیبت عظمای شهادت سید و سالار شهیدان زجه می زنند، با کف و سوت در خیابان ظاهر شدند.... هلهله کردند. شادی کردند. حرمت شکستند.
می دانی در جه روزی؟ در روزی که دردانه ی زهرا را سر بریدند. در روزی که از زیر سنگ خون جاری شد ولی آنها دلشان از سنگ هم سخت تر بود....
در میان تمام این جمع هتاک آیا نبود کسی که بگوید: ما چرا در "این روز" هلهله می کنیم؟ نبود کسی که بگوید: چرا همه جا رنگ عزا گرفته و ما با لباس عروسی به خیابان آمده ایم؟ کسی نبود که بپرسد: ما دعوایمان با نظام است، پس چرا به امام حسین بی حرمتی می کنیم؟
نه نبود. نبود چون آگاهی نبود. چون بصیرت نبود.چون آن جمعیت هتاک ندانستند که حق کدام است و باطل کدام. نفهمیدند و سزایش را هم دیدند.
در نهم دی 88 مردمان سرزمینم با هر رنگ و نژادی و زبانی به خیابانها ریختند و با همان شور و شعور حسینی روزهای اول انقلاب شعار مرگ بر فتنه و قتنه گر سر دادند.
مرگ بر کسی گفتند که خود را یار و همراه خمینی می دانست ولی در روز عاشورا هتک حرمت به سرور خمینی، حسین(ع)، کرده بود.
مردم فقط به خاطر این هتک حرمت به حسین نخروشیدند.بلکه خروشیدند تا بگویند ما از انقلاب و نظام و رهبرمان تا پای جان حمایت می کنیم.
خروشیدند تا بگویند:
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردار تر از صد مردیم
هر زمان فکر خمینی افتد سر ما
دور سید علی خامنه ای می گردیم
آری... 9 دی تجلی گاه شور مردم برای میثاق دوباره با ولی شان بود.تجلی عشق بود و حماسه. می خواستند به سران فتنه که به حسین زهرا بی حرمتی کرده بودند، بگویند:
اگر از سرهایمان کوه و از خونمان دریاها بسازید، نخواهیم گذاشت که در کتابها بنویسند: خامنه ای را مانند جدش حسین تنها گذاشتند......
گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز
گرچه خوبان همگی بار سفر بربستند
شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز
تندروی برخی ها انسان را انگشت به دهان می گذارد.
توافقی در ژنو صورت گرفت که طی آن شش قدرت بزرگ دنیا حق غنی سازی ایران را پس از سالهای متمادی به رسمیت شناختند و تعهد کردند که طی مدت شش ماهه ای با محدود کردن فعالیتهای هسته ای در ایران، به مرور تحریم ها را کاهش دهند.
برخی عصبانی شده اند که چرا ما در این مدت فقط باید اورانیم 5 درصد غنی سازی کنیم و خون شهدا پایمال شد و باید راهپیمایی کنیم و.....
تندروهایی که از رهبری هم جلو زده اید!
خط قرمز جمهوری اسلامی غنی سازی بوده نه غنی سازی 20 درصد!
در ضمن این توافق، یک توافق نامه ی محدود زمانی است. فقط شش ماه.
این توافق در واقع پیش زمینه ایست برای توافقی جامع در آینده.
کسی حرف از عقب نشینی و پایمال شدن خون شهدا و اینها نزده.
از طرفی با این توافق به تعبیر دکتر روحانی هم چرخ زندگی مردم بهتر می چرخد و هم چرخ سانتریفیوژها.
از طرف دیگر برخی از عزیزان در خصوص پاسخ نامه ی رهبری به رییس جمهور و حمایتشان از فعالیت دیپلماسی و توافقات ژنو را دچار تشکیک کرده اند و گفتند که رهبری فقط مرقومه ی رییس جمهور را تایید کرده اند نه متن توافق نامه را. به نظر من آنچه رهبری تایید کرده اند، هیچ تفاوتی با آنچه رخ داده است، ندارد.
چون تا آنجایی که من رهبرم را می شناسم ، می دانم که اهل دوپهلو حرف زدن نیست.
سخنرانی بعدی رهبری مشخص خواهد کرد چه کسی راست گفته و چه کسی دروغ.
من اهل جلو زدن از رهبری و تحلیل مغرضانه از نامه ی ایشان نیستم.
اهل آشوب به پا کردن و ایجاد تفرقه هم نیستم.
من معتقدم که اگر جایی در روند مذاکرات خطایی از مسئولین سربزند، رهبری مستقیما وارد عمل خواهند شد.
ولی نمی دانم چرا برخی نمی خواهند این موضوع را درک کنند.
من منتظر اعلام مواضع صریح امام خامنه ای خواهم ماند.
اگر حرفهایم درست بود که الحمدلله و اگر تحلیلم اشتباه باشد، با صراحت از همگی عذرخواهی خواهم کرد.
در همین رابطه بخوانید: http://www.yjc.ir/fa/news/4648359
بسمه تعالی
جناب آقای رئیسجمهور
دستیابی به آنچه رخ داده است در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته ای و دیگر دستاندرکاران است و میتواند پایهی اقدامات هوشمندانهی بعدی قرار گیرد.
بیشک فضل الهی و دعا و پشتیبانی ملت ایران عامل این موفقیت بوده و در آینده نیز خواهد بود انشاءالله.
ایستادگی در برابر زیادهخواهیها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد، و چنین خواهد بود انشاء الله.
سیّد علی خامنهای
پ.ن 1: موفقیت تیم مذاکره کننده ی هسته ای در این مذاکرات رو تبریک میگم.
و بابت این پیروزی از رهبری، رییس جمهور و تیم مذاکره کننده ی هسته ای تشکر میکنم.
پ.ن 2: بعضی از مفسران پرمغز در فضای سایبری با سوزاندن مقدار قابل توجهی فسفر، فرمودند که چون نامه ی رهبری بدون سلام بوده، پس رهبری از نتیجه ی مذاکرات و تیم مذاکره کننده ناراضی بودن.
خدمت این پزرگواران عرض میکنم که لطفا یه چیزی بگید که خودتون هم بهش خنده تون نگیره. رهبری معمولا سخنرانی هاشون رو هم بدون سلام شروع میکنن.
پ.ن3: دوستانی که مدام ساز مخالف میزدید و میگفتید ایران با این مذاکرات خوار و خفیف شد، این متن نامه ی رهبرمون بود.
کمی سعی کنید از پیش داوری خودداری کنید.
اگه جایی هم در روند مذاکرات خطایی از مسئولین سر بزنه، رهبری خودشون وارد عمل خواهند شد و مسیر رو تصحیح خواهند کرد.
من نمیدونم چرا بعضی ها نمیخوان بفهمن این مملکت، رهبر و فرمانده داره...!