سفارش تبلیغ
صبا ویژن

/جملات راهبردی راهبر امت اسلامی.../

جملات مهم و کلیدی امام خامنه ای دردیدار شرکت کنندگان کنفرانس وحدت در نوزدهم دی ماه:

اگر ما با هم باشیم، کشورهای اسلامی، ملّتهای مسلمان - سنّی و شیعه و فِرَق مختلف تسنّن و تشیّع - با یکدیگر دلهایشان صاف باشد، نسبت به یکدیگر سوءظن نداشته باشند، سوءنیّت نداشته باشند، به یکدیگر اهانت نکنند، ببینید در دنیا چه اتّفاقی خواهد افتاد؛ چه عزّتی برای اسلام درست خواهد شد!/ مسئله‌ی وحدت، امروز در رأس مسائل اسلامی است.

همین قدر که ملتهای مسلمان کنار هم باشند این به دنیای اسلام و شخصیت امت اسلامی عظمت می بخشد./ اگر ملّتهای کشورهای اسلامی در همه‌ی این منطقه‌ی وسیع در جهت‌گیری‌های کلّی با یکدیگر همراه باشند، دنیای اسلام به اوج ترقّی و تعالی خواهد رسید.

بعضی از دولتهای منطقه مبنای سیاست خارجی خود را معارضه با ایران قرار دادند؛ این اشتباهی بزرگ و خلاف عقل و حکمت است/ به عکس، ایران سیاست خودرا مبتنی بر دوستی باملتهای مسلمان همسایه قرار داده است.

امسال در اربعین دیدید میلیونها انسان کنارهم قرار گرفتند و این حرکت عظیم در دنیا انعکاس پیدا کرد و آن را تعظیم کردند./ حادثه عجیبی بود حادثه اربعین کربلا. این راه را دشمنان اسلام و اهل بیت به خیال خود مسدود کرده بودند/ لازم می دانم از دولت عراق و ملت و عشایر عراق بدلیل فداکاری و خدمت در این آزمون بزرگ تشکر کنم.

دستهای تفرقه افکن میان شیعه و سنی به سرویسهای جاسوسی دشمنان اسلام می رسد./ نه تشیعی که با mi6 انگلیس ارتباط دارد، شیعه است و نه تسننی که مزدور cia آمریکا باشد، سنی است؛ بلکه هر دو ضد اسلامند.

پی نوشت: دانلود مستقیم موزیک ویدیوی فوق العاده «لبیک» از حامد زمانی



برچسب‌ها: امام خامنه ای | انقلاب | وهابیت | کربلا | حرف حساب | حامد زمانی
[ یکشنبه 93/10/21 ] [ 2:31 صبح ] [ سید حجت الله انوشه ]

بخوان تا آتش بگیری...!

در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و  نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و نوک نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.


2- سرهای شهدا را در میان  زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهما السلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم اسبان قرار می گرفت.

3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.

افسران - شهر کوفه و بام خانه ها؛ طعنه ها زدند خواهر تو را...

4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.

5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید...

6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
 

7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم...

برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی


افسران - جان "خـــــواهـــ ـرت "  بر لب آمده، برخیز و ببین "زیـــــنــــ ب " آمده.../



برچسب‌ها: حماسه ها | کربلا
[ جمعه 93/9/21 ] [ 8:51 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/کاذب شیرازی عالم است اما.../

پیرامون یکی از لینک های گذشته ام در شبکه اجتماعی افسران، که آقای صادق شیرازی را کاذب شیرازی خوانده بودم، تصمیم گرفتم روشنگری هرچند مختصر ولی مفیدی پیرامون این شخص و فرقه ی ضاله اش در وبلاگ پاسدار و عاشق ولایت ارائه کنم.

افسران - /او عالم است اما.../

در ابتدا از همه ی دوستانی که در مورد این شخص لینک یا نظر می گذارند، خواهش می کنم در مورد ایشان و جریان انحرافی اش تحقیق کنند. برای نمونه بنده پایگاه خبری تحلیلی فتن را معرفی کنم که حاوی مطالب بسیار آگاهی بخش پیرامون پیشینه و فعالیت های خاندان شیرازی هاست.

من خودم به شخصه آنقدر درباره ی این جریان و رهبرش تحقیق کرده ام که به جرئت می توانم بگویم نفاق و تضاد از سرتاسر تفکر این فرقه می بارد.

بله، درست است من هم قبول دارم که شخص صادق شیرازی از نظر فقهی و اجتهادی در سطح نسبتا بالایی قرار دارد. کلامش هم به دل می نشیند. اما هیچ یک از خصوصیات مذکور سبب تایید یک شخص نمی شود. بلکه اصل عملکرد و بازخورد رفتارهای این جریان است که به مواردی از آنها اشاره می کنم:

1-صادق شیرازی هیچگاه و در هیچ یک از سخنرانی های خود از نظام مقدس جمهوری اسلامی حمایت نکرده است و حتی برادر او در یک کلیپ رسمی با مقایسه ی امام خامنه ای با ابولهب و صدام نتیجه گرفت که (العیاذ بالله) خطر امام خامنه ای برای اسلام بیشتر از آن دو نفر است و علنا ایشان را لعن کرد! و حتی خود صادق شیرازی در یکی از سخنرانی های خود از اعدام منافقین در اوایل انقلاب ابراز نارضایتی کرد و گفت اسلام دستور نمی دهد که منافق را باید کشت!

2- مهم ترین خرده ای که بر این فرقه ی ضاله وارد است، فراهم آوردن فضای توهین به مقدسات اهل سنت توسط عوامل مزدور این گروه است که برگزاری مراسم جشن در روز درگذشت خلیفه ی دوم در انگلیس توسط یاسرالحبیب(شخص مورد تایید و حمایت صادق شیرازی) و همچنین انتشار کتاب شرم انگیز «عایشة الفاحشه» توسط شخص مذکور، کوچکترین نمونه های آن است که مخل وحدت اسلامی بوده و هست.

3- یکی دیگر از موارد سوال برانگیز درباره ی فعالیت این خاندان، موجب شدن فتاوای شخص صادق شیرازی برای وهن مذهب تشیع است که بارز ترین نمونه ی آن حکم به استحباب مؤکد قمه زنی(!) است. از آنجایی که متاسفانه مقلدین این مرجع کم نیستند، هر ساله با سخنرانی های آتشین مزدوران شیرازی افراد بیشتری برای خودزنی و قمه زدن به سمت خیابان ها لشکر می کشند و چهره ی زشت و ناروایی از تشیع به جهان می نمایانند.


اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک



برچسب‌ها: حرف حساب | انقلاب | امام خامنه ای | امام مهدی(عج) | کربلا | شهدا | امام خمینی | عزاداری | وهابیت | مراجع عظام تقلید
[ چهارشنبه 93/9/19 ] [ 9:9 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/زینب(س) هم طلبه ی همین کلاس است...!/

چقدر زمین شرمنده شد وقتی رویش افتادی.

چقدر آسمان خجالت کشید هنگامی که دیگر تو را ایستاده ندید.

چقدر ملائک گریستند وقتی خون اصغرت را به آسمان پرتاب کردی.

چقدر آب نالید که نتوانست لب های خشکیده ات را مهمان باشد.

چگونه توانستند آنقدر شقاوت را در خود جای دهند که از بدن رشید فرزند رسول خاتم با سم اسبان خود پذیرایی کنند.

قصه ی دردناکی است.

نشان از اوج دنائت و ددمنشی آدمی دارد. کربلا مبین آن است که بدی و بدخویی نهایت و مرز ندارد.

عاشورا فهماند اگر پیشانی ات پینه بسته باشد و پاهایت شانزده بار  پیاده به مکه رفتن یادشان باشد، تو مصون نیستی از این که بر بوسه گاه نبی(ص) ننشینی و سر خون چکان نوه اش را بر خاک داغ کربلا روانه نسازی.

کربلا کلاس عشق ونفرت است. عشق به خوبی ها و تنفر از بدی ها. عشق به گلوی خشکیده ی اصغر و نفرت از تیر سه شعبه ی حرامیان.

حسین(ع) آموزگار زیبایی است. درس عشق می دهد و عشق بازی با خدا.

زینب(س) هم طلبه ی همین کلاس است که در کربلا جز زیبایی ندید.

افسران - /حسین یکبار شهید شد، نگذار دوباره شهید شود...!/

در همین رابطه از معبر سایبری فندرسک بخوانید:

قمه ای که صادق شیرازی به قلب شیعه فرو می کند...



برچسب‌ها: نامه به معصومین | کربلا | شمر | دکتر سنگری
[ دوشنبه 93/8/12 ] [ 9:9 صبح ] [ سید حجت الله انوشه ]

/از کوفه تا ایران.../

در زمان های نه چندان دور مردمی می زیستند که نام دیارشان کوفه بود. وقتی رسید که این مردم از ستم حاکمان زمانشان به تنگ آمدند و چاره ای جز درخواست از یک حاکم خوب نیافتند. نشستند و مشورت کردند که از چه کسی برای حکومت دیارمان دعوت کنیم. و هر چقدر فکر کردند، گزینه ای شایسته تر از حسین بن علی نیافتند.

آن موقع که مثل حالا پیامک و رایانامه نبود. پس هر کدامشان و برخی بصورت خانوداگی برای مردی که او را شایسته ی حکومت می دانستند، نامه نوشتند و فرستادند. بعضی هایشان آنقدر برای دیدن امام جدیدشان شور و شوق داشتند که نامه هایشان را با خون خودشان امضا کرده بودند. آثار شعف در چهره هایشان مشهود بود. در سرتاسر نامه هایشان کلمه ی العجل هویدا بود. حق داشتند خب، خواستار تعجیل در دیدار امام غایبشان بودند دیگر. 

وقتی نامه ها و خون نوشته ها به دست حسین بن علی رسید، حسین(ع) با خودش اندیشید که باید این مردم را آزمود و از صدق ادعایشان آگاه شد. او بهترین راه را برگزید و پیش از عزیمت خودش، نائبی را فرستاد. آن نائب نامش مسلم بود. مسلم بن عقیل...

وقتی مسلم آمد، سیل خروشانی از مردم به استقبالش آمدند. برخی گفته اند عده ی بیعت کنندگان با مسلم به 18 هزار نفر هم می رسید.

 ولی نمی دانم چرا چند روز بعد خبری به دست آن حاکم خوب رسید. مردی به او خبر داد که به خدا سوگند که از کوفه بیرون نیامدم مگر این که پیکر بی سر مسلم بن عقیل را بر دروازه ی شهر آویخته بودند... داشت چه می گفت؟ شاید سنگی به سرش خورده بود، مگر آن 18 هزار نفر مرده بودند که سر مسلم را ببرند؟ نمی دانم...ولی انگار در ادمه می فهمم که چه شد.

وقتی همان مرد خوب، قصد کرد که به سمت دیار کوفه حرکت کند ورق برگشت، شاید هم نفاق برخی آشکار شد. همان ها که برای امام زمانشان درخواست کتبی فرستاده بودند، تشکیل سپاه سی هزار نفری داده بودند و تازه بعضی هایشان از شدت شور و شوق برای دیدار امام زمانشان سنگ و کلوخی از سر راه برداشته بودند تا با آنها از اهل بیت امام زمانشان پذیرایی کنند و بعد هم کربلا...

چند صد سال گذشت...

http://images2.persianblog.ir/587760_tnghpb4U.jpg

در زمان های نزدیک مردمی می زیستند که نام دیارشان ایران بود. وقتی رسید که این مردم از ستم حاکمان زمانشان به تنگ آمدند و چاره ای جز درخواست از یک حاکم خوب نیافتند. نشستند و مشورت کردند که از چه کسی برای حکومت دیارمان دعوت کنیم. و هر چقدر فکر کردند، گزینه ای شایسته تر از حجت بن الحسن العسکری نیافتند. از قضا این شخص به جایی دور رفته بود.

آن موقع که مثل حالا پیامک و رایانامه نبود. پس هر کدامشان و برخی بصورت خانوادگی برای مردی که او را شایسته ی حکومت می دانستند،مجالس ندبه و زاری تشکیل دادند. بعضی هایشان برای دیدن امام جدیدشان آنقدر شور و شوق داشتند که گونه هایشان از اشک لبریز بود.. آثار شعف در چهره هایشان مشهود بود. در سرتاسر ندبه هایشان کلمه ی العجل هویدا بود. حق داشتند خب، خواستار تعجیل در دیدار امام غایبشان بودند دیگر.

وقتی خبر ندبه ها و زاری ها به دست حجت بن الحسن رسید، مهدی(ع) با خودش اندیشید که باید این مردم را آزمود و از صدق ادعایشان آگاه شد. او بهترین راه را برگزید و پیش از عزیمت خودش، نائبی را فرستاد. آن نائب نامش ولی فقیه بود.بعضی ها هم او را امام خامنه ای صدا می زدند...

وقتی ولی فقیه آمد، سیل خروشانی از مردم به استقبالش آمد. برخی گفته اند عده ی بیعت کنندگان با امام خامنه ای به 70 میلیون نفر هم می رسید.

هنوز ادامه ی ماجرا پیش نیامده است که برایتان تعریف کنم. ولی مردم ایران هنوز منتظر همان حاکم خوب هستند که بیاید. درست است که در این مدت عده ای از نائب بر حق امام زمانشان گسستند و فتنه های 78 و 88 و هزاران غائله ی دیگر به راه انداختند اما هنوز دستان فرستاده ی مهدی را با قدرت می فشاریم و فریاد بر می آوریم:

ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند

افسران - بصیرتـــــ

در همین رابطه از معبر سایبری فندرسک بخوانید: مسلم آخر الزمان



برچسب‌ها: امام خامنه ای | انقلاب | امام مهدی(عج) | کربلا | حرف حساب
[ یکشنبه 93/7/13 ] [ 1:49 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/نامه ای به خورشید 2/

چقدر ما بی معرفتیم. تمام محرم و صفر را برایت عزا می گیریم.برایت سینه و زنجیر می زنیم و شاید اشکی می ریزیم. ولی وقتی حرف از شخصیتت و هدفت می شود، کم می آوریم و دهانمان بسته می شود. چون از تو فقط ادعایت را داریم و دیگر هیچ.

بزرگی می گفت: زندگی تو حدود 57سال است و کل جریان کربلا (حرکت خودت و خاندانت از مدینه تا روز عاشورا) نزدیک به 200 روز. ما از کل زندگی تو فقط کربلایش را یاد می گیریم. آن هم نه همه اش را از آن 200 روز فقط 8روزش(دوم تا دهم محرم) و اکثرا از آن 8 روز فقط 8 ساعت روز عاشورا و برخی هم که کلا از عاشورا 8 دقیقه(شهادتت) را یاد می گیریم.

او می گفت این برخورد ما با زندگی امامی است که خیلی ادعایش را داریم.

راست می گوید اماما. اگر از ما بپرسند براستی چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟ یا چرا زن و بچه ها را با خودش به میدان جنگ برد؟  خیلی هایمان کم می آوریم. چون فقط نسبت به تو شور داریم نه شعور.

جریان های تاریخی هیچگاه از بین نمی روند. ظلم به تو و اهل بیتت هم هنوز از بین نرفته است. ولی این بار علاوه بر دشمنان و جبهه ی باطل، خود ما شیعیانت هم داریم به تو ظلم می کنیم. به جای آن که خودمان را بیشتر با عاشورا آشنا کنیم، فقط مدهای جدید لباس مشکی و شیوه های جدید زنجیر زنی و نوحه خوانی را فرا می گیریم و آن وقت باد به غبغبمان می اندازیم که بله ما شیعه ی امام حسنییم!

به جای آن که دو نفر را هم حسینی کنیم و جاذبه داشته باشیم، مدام باعث تنفر دیگران از صراط مستقیم می شویم  و با تحجر و مقدس نمایی دافعه مان را شدت می بخشیم.

از کارهایی که باعث وهن تشیع و توهین به تو و اهل بیتت می شود، فرو گذار نمی کنیم و به پشتوانه ی حرف مشتی اسلام شناس نمای مزدور با قمه به جان سر و صورت خودمان می افتیم تا آنهایی که شناختی از اسلام ندارند، بگویند: اینها شیعیان حسین اند که این گونه خودزنی می کنند؟؟؟ پس حسین هم...

اماما! من شرمنده ام. من به جای همه ی کسانی که باعث بد جلوه دادن تو و راه مقدست می شوند، شرمنده ام. من به جای همه ی آنهایی که بدون هیچ شعور و درکی از هدفت، قمه به دست می گیرند و خودزنی می کنند، از تو پوزش می خواهم.

نمی خواهم بگویم خودم بی عیبم. اگر بخواهی همین الآن می توانم یک لیست صد صفحه ای از گناهانم را برایت ردیف کنم . گرچه که تو بهتر از خودم بر آنها واقف و آگاهی.

آقای مهربانم! ببخشید که در روز تولدت دلت را آزردم. ولی پدرت گفت: حقیقت را بگویید هر چند که خوشایند شما نباشد. این حرفهایی را هم که من زدم، برای اصلاح خودم و خوانندگان مطلبم بود.

ان شاء الله که مفید و موثر واقع گردد.

سلامم را به پدر، مادر، برادران، خواهران و پدربزرگ عزیزت برسان.

تولدت را از صمیم قلب تبریک می گویم!!

افسران - ولادت امام حسین(ع)

در همین رابطه بخوانید: نامه ای به خورشید



برچسب‌ها: نامه به معصومین | کربلا | دکتر سنگری | حرف حساب | قمه زنی | عزاداری
[ یکشنبه 93/3/11 ] [ 10:7 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/آن حرامزاده ها راست می گویند.../

امام نقی ،امام همیشه مظلوم

تقصیر ماست که هنگامی چیزی را از دست می دهیم تازه یادمان می آید که کاش قدرش را می دانستیم.

تقصیر ماست که فقط بلدیم هنگامی که به اماممان توهین شد، از او دفاع کنیم و شخصیتش را بشناسیم و بشناسانیم.

آن حرام زاده ها راست می گویند، خیلی از ما گویی فقط چند امام اول را قبول داریم.

بزرگی می گفت: زندگی امام حسین(ع) حدود 57 سال است و کل جریان کربلا (حرکت امام از مدینه تا روز عاشورا) نزدیک به 200 روز. ما از کل زندگی امام حسین فقط کربلایش را یاد می گیریم. آن هم نه همه اش را از آن 200 روز فقط 8روزش(دوم تا دهم محرم) و اکثرا از آن 8 روز فقط 8 ساعت روز عاشورا و برخی هم که کلا از عاشورا 8 دقیقه(شهادت امام حسین) را یاد گرفته اند.

این برخورد ما با زندگی امامی است که خیلی ادعایش را داریم و محرم برایش سیاه می پوشیم.

حال به من بگو ببینم، برخورد ما با زندگی امام هادی چطور بوده است؟ با امام جواد چطور؟ راستی تو امام حسن عسکری را می شناسی؟ امام زمانت را چطور؟

شهادت امام هادی(ع) تسلیت باد...

افسران - /جانم فدای نام زیبایت.../



برچسب‌ها: کربلا | امام هادی | حرف حساب
[ شنبه 93/2/13 ] [ 4:9 صبح ] [ سید حجت الله انوشه ]

/ای کاش.../

وقتی خدیجه(س) در حال مرگ بود، پیامبر دست فاطمه را گرفت و برد تا مرگ مادر را نبیند.

ای کاش کسی هم دست زینب را می گرفت و می برد تا بین در و دیوار ماندن مادر رانبیند...

و ای کاش کسی رقیه را آرام می کرد تا سر پدر را آنگونه نبیند...

رقیه(س)



برچسب‌ها: کربلا | حضرت زهرا
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 7:57 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/نامه ای به خورشید/

سلام خورشید فروزان و درخشان تاریخ!

ای کسی که صفات تمام انبیا در تو جمع شدند!

ای کسی که آسمان و زمین و جنیان و فرشتگان بر مصیبت عظمای تو خون گریستند!

سلام حسین جان!

گاه وقتی تکه های پازل کربلا را کنار هم می چینم و به تماشا می نشینم، نه در سوگ و اشک بلکه در بهت فرو می روم.

مات و مبهوت می شوم از رذالت و شقاوت آن طرفی ها و از عظمت و بزرگی تو و یارانت.

گوشه هایی از شقاوت ها و پستی هایشان را که می بینم، ناخودآگاه از خود می پرسم: آیا انسان می تواند اینقدر رذل شود که بر بدن دشمنش اسب بتازاند؟

یا وقتی که سنگی به پیشانیت زدند و تو پیراهنت را بالا کشیدی تا خون از پیشانی برداری، آن موجود پست چگونه توانست تیری سه شعبه به شکمت بزند؟

یا شمر چگونه توانست بر جایی بنشیند که محل بوسه ی رسول الله بود و بدتر چگونه توانست دوازده ضربه از پشت بر گردنت وارد کند و سر خون چکانت را بر خاک داغ کربلا روانه سازد؟

نقل است که وقتی شمر بر سینه ات نشسته بود، از او پرسیدی:«مگر نمی دانی من کیستم و مرا می کشی؟»

و آن ملعون پاسخ داد:«به خوبی تو را می شناسم. مادرت زهرا، پدرت علی مرتضی، جدت محمد مصطفی و انتقام گیرنده ی خون تو خداست. با این همه بی پروا تو را می کشم.»

تجسم رذالت این ملعونین برایم سخت است،

ولی وقتی میبنم که در جنگ خودمان هم بر روی شهدا با تانک رژه رفتند، اندکی این قضایا برایم قابل درک تر می شود.

حسین جان!

بعد از شهادتت و حمله به خیمه ها، شمر همه ی کودکان و زنان را زیر خیمه ای جمع کرد و دستور داد خیمه را آتش زدند.

صحنه های عاشورا در مختارنامه

گدازه های آتش روی لباس های دختران پیامبر می افتاد و لباس هایشان را به آتش می کشید.

دختران پیامبر در طول راه مجبور بودند برای حفظ پوششان چند نفری از یک چادر استفاده کنند.

مصیبت خواهرت کم از مصیبت تو نیست.

و چه زیبا گفت که:

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود 

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود



برچسب‌ها: نامه به ائمه | شمر | کربلا
[ پنج شنبه 92/8/23 ] [ 1:37 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]

/پاسخ به یک سوال مهم/

سوال: عریان کردن بدن و لخت شدن به هنگام سینه زنی و عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ لطفاً توضیح دهید.

پاسخ

آیت‌الله مکارم شیرازی: «احتیاط آن است که عزاداران حسینی لخت نشوند عریان نشوند؛ آیا فردی در مجلس ترحیم پدرش اگر لخت شود این جزء آداب عزاداری است؟! برادران بر لخت شدن اصرار نداشته باشند. اما برای عزاداری می‌توان مقداری از سینه را باز گذاشت. سابقا پیراهن‌هایی بود که قسمتی از آن دکمه می‌شد و جلوی سینه را باز می‌کردند و لخت هم نمی‌شدند که بدن نما باشد. با این کار دشمنان هم نمی‌توانند سرزنش کنند.»


امام سید علی خامنه ای: حجت‌الاسلام فلاح زاده نماینده پاسخ به احکام مقام معظم رهبری در جواب به این استفتاء گفت: «به نظر حضرت آقا در مجالس عزاداری هرکاری که سبب شود دشمنان از این کار ما علیه مکتب تشیع یا شیعیان سوء استفاده کنند و سبب تفرقه بین مسلمانان باشد، حرام است و باید پرهیز کرد.»

در همین رابطه بخوانید: http://sayberi174.persianblog.ir/post/1446

نظر شما چیست؟



برچسب‌ها: امام خامنه ای | کربلا | عزاداری
[ چهارشنبه 92/8/22 ] [ 3:25 عصر ] [ سید حجت الله انوشه ]